شماره ۱۱۰۶

پزشکان ایرانی و کیارستمی

پروفسور محمود لطفی - جراح

کیارستمی بزرگ‌مرد سینما و هنر ایران، پس‌از تلاش پزشکان کاردان و دلسوز به‌ویژه جناب «دکتر احمد میر» و همینطور همراه و همگام ایشان جناب «دکتر امید روحانی» انستزیست بسیار کاردان، نویسنده و بازیگر که دراین‌مدت همیشه در‌کنار و بر بالین دوستش کیارستمی بوده است، پس‌از رفتن به «پاریس» درآنجا با ایست قلبی در‌می‌گذرد و ما را سوگوار می‌کند. از هنرمندان پر آوازه در همه‌ی رشته‌ها بسیار هستند که یا ناگهانی و یا پس‌از گذر از یک دوران بیماری که گاه اَنگ کوتاهی در درمان زده شده‌است، درگذشته‌اند و جهان دوستداران و پیروانشان را تیره‌کرده‌اند.

برای نمونه: الویس‌پریسلی، مایکل‌جاکسون، ارنست‌همینگوی (خودکشی جلوی چشمان همسر پنجمش) و بسیاری دیگر.

اما با اینکه سخن از «اُوردوز و کوتاهی در درمان» بوده، راهپیمایی و ناسزاگویی و کارهای ناشایست از  پیروانشان که در‌سراسر جهان بوده‌اند، سرنزد!

کیارستمی که هوشیار بود، خود با نیرویی که داشت می‌توانست این کوتاهی پزشکان را به دادگاه بکشاند تا روشن‌شود. نکرد چون باور‌داشت که با کاردانی و دلسوزانه و به‌هنگام به او رسیده‌اند.                        

بیماری گاه همراه با پیامدهای نا‌خواسته است؛ ازاین‌رو در همه‌ی این کره‌ی خاکی از بیمار و نزدیکانش نوشته‌ای با امضا و اثرانگشت می‌گیرند تا با دانش، پزشک خود را برگزیند و چنانچه اتفاق ناگواری پیش‌آمد، گله‌مند نباشد.

به‌ویژه که امروز با پا‌در‌میانی «وکیل»‌های سودجو و دروغ پرداز، پرونده‌های بی‌شماری در نظام‌پزشکی و سایر دادگاه‌ها به چشم می‌خورد که دودش بی‌گمان بیشتر به‌ چشم «‌جامعه» می‌رود.                   

درباره‌ی پرونده‌ی پزشکی «روانشاد کیارستمی» هیچ کار ناروا و یا دور از دانش و هنر پزشکی انجام نشده است. ولی نظر «آقای مهرجویی» دانش‌آموخته‌ی برکلی آمریکا اینطور می‌باشد! بنده ایشان را پیش‌از پرآوازه‌شدن در‌میان دانش‌آموختگان آمریکا دیدم و بازهم گاه دیداری دست‌می‌داد. به‌ویژه اگر به‌یاد بیاورد پس‌از پایان «‌فیلم الماس‌سیاه» که آن زمان به او این امکان را دادند که «یول‌برینر» را به ایران بیاورد تا دراین ‌فیلم هنرنمایی‌کند.

او بی‌گمان از روی عصبانیت و نسنجیده، همکاران فرهیخته و فداکار مرا «قاتل» خوانده است.

روزی که ما «قاتلان»‌ در‌ جبهه‌ی‌جنگ جان‌برکف و بدون چشم‌داشتی به درمان آسیب‌دیدگان جنگ می‌پرداختیم، می‌توانید بگویید شما و یاران هم‌صدایتان کجا بودید؟

روانشاد کیارستمی به شوند (دلیل) گرفتاری «قلبی» و داشتن استنت (فنر) در رگ‌های قلب، وارفارین می‌خورده است.

چون دچار سرطان‌روده بوده، از روزها پیش‌از‌عمل ایستا می‌شود و داروی جانشین‌داده می‌شود که درحین عمل خونروی نکند. بیماری که ۷۵‌سال دارد و زندگی پر‌فراز و نشیبی را گذرانده فراژیل ‌(شکننده) می‌باشد، به‌ویژه که وارفارین و سایر داروهای قلب را می‌گرفته است. عمل روده توسط «جراحی» (توسط دکتر میر و تیم ‌ایشان) مورد پذیرش همه‌ی جامعه‌ی پزشکی که افزون‌بر سرطان دیورتیکولوز روده بوده انجام می‌شود. چندروز پس‌از عمل حالش رضایت‌بخش بوده اما شوربختانه در شکم خون پدیدار می‌شود (شکنندگی رگ‌ها و بهره‌گیری از داروهای ضد‌انعقادی) و بی‌درنگ دوباره عمل‌می‌شود؛ خونروی «سفره‌ای» که پیامد عمل یا کاستی درکار نیست، بررسی و بهبود می‌یابد. چون پیش‌بینی پیامد بدی در‌باره‌ی پیوند روده می‌شود، آگاهانه و دانشمندانه روده‌ی‌کوچک بیرون گذاشته ‌می‌شود. ایلئوستمی‌باز (یکی‌از بدترین رویدادهای کمیاب) به سراغش می‌آید و دم‌وبازدم او را دشوار می‌کند. آمبولی‌ریه به‌وجود‌می‌آید که خوشبختانه درمان و بیمار بسیار راضی و رو‌به‌راه می‌شود تا ناگهان دچار شکم درد شدیدی شده و نشانه‌های کیسه‌ی‌صفرای سیاه‌شده (گانگرن و پارگی)، جراح را وا‌می‌دارد که بی‌درنگ شکم را مجدداً بازکند.

بیماری که چندین پیامد شوم داشته و با جراحی ‌بجا و خردمندانه ارتباط نداشته است. چند نوبت بیهوشی گرفته و «دکترروحانی» کاردان که همچون خلبانی که هواپیمای دچار «کاستی» بسیار را از آسمان به زمین می‌نشاند، او را به‌هوش می‌آورد، سزاوار نیست که نابخردانه اینچنین با بی‌مهری روبه‌رو شود. ناگفته نماند که در سال‌ها چه شب و یا روز بیماران بسیار پُرریسکی را این همکارکاردان و خداشناس بیهوشی داده و شگفتی آفریده‌است.

روانشاد کیارستمی در هریک از این عمل‌ها که هریک «ریسک» مردن میان ۵۰ تا ۹۰ درصد داشته است، می‌شد که در‌گذرد اما با تلاش تیم‌جراحی و بیهوشی زنده‌ماند. با این‌که پزشکان درمانگر او پروانه‌ی رفتن به پاریس را ندادند، خود رفت و پس‌از «ایست‌قلبی» در‌حینی که خوش نشسته بود درگذشت.

آیا کدامیک «کشتار» است؟ تلاش نا‌ایستای گروهی کاردان و دلسوز که از هیچ کمکی دریغ نکردند؟! اگر «کیارستمی» زنده بود محال بود بگذاردکه چنین گفتار و رفتار ناشایست و دور از قانون و فرهنگی را برخی‌از دوستدارانش داشته باشند.کدام روش و منش می‌پسندد که گروهی جلوی بیمارستان که باید از آرامش برخوردار و دور از تنش باشد، بیایند آلودگی‌هوا، صدا و راه‌بندان پدید‌آورند. «مُردم در حسرت فهم درست»! آیا پس‌از این ماجراهای دهشتناک و نومید‌کننده باز ما باید بیماران پُرریسک و جنجال بر‌انگیز را بپذیریم؟

می‌گویند در برخی‌از کشورها سیاستمدارانی که به فراموشی سپرده‌شده‌اند یک کارجنجالی می‌کنند تا «مطرح»شوند. اما باید دانست جنجال در پزشکی راه‌انداختن در دور و نزدیک بهای سنگینی دارد.

مردی (حاجی ن.....) ۸۴ساله دچار پیچ‌خوردگی و بسته‌شدن روده در بیمارستان توس بستری می‌شود. جراح کشیک از پذیرش بیمار سرباز می‌زند. من‌که شب برای بررسی بیمار عمل‌شده‌ام به بیمارستان رفتم، ۲ مرد را در راهرو دیدم که با ناسزا و تهدید فریاد می‌زدند. پرسیدم چی‌شده؟ سوپروایزر گفت: بیمارشان بدحال است و جراح کشیک که با رفتار ناشایست و تهدید امنیتی روبه‌رو شد‌ه‌است، نیامده! از من خواست که بیماررا ببینم. دیدم و گفتم بی‌درنگ باید عمل شود اما ریسک دست‌کم 9۰درصد مرگ و موربیدیتی دارد.

در راه که به‌سوی خانه می‌رفتم اندیشیدم اگر این مرد پدرم بود، او را ترک‌می‌کردم؟ بی‌گمان نه. پس به‌خانه که رسیدم زنگ‌زدم و به سوپروایزر گفتم اگر هیچ جراحی اورا نپذیرفت، من می‌پذیرم. او گفت: هم‌اکنون آقایان دکتر حجتی (قلب) و دکتر روحانی اینجا هستند. صدای آقای دکتر حجتی را شنیدم که گفتند من پروانه قلب نمی‌دهم.گفتم: بیمار اورژانس نیازی به پروانه‌ی متخصص قلب ندارد اما پس‌از عمل را بپذیرند.گفتم گوشی را بدید به آقای دکتر روحانی و از ایشان پرسیدم شما برای این بیمار که هرآن شاید بمیرد، بیهوشی می‌دهید؟ ایشان فرمودند اگر تو بیایی بیهوشی می‌دهم. گفتم من می‌آیم اما شرط دارد؛ فرزندانش بنویسند که مرده‌ی پدرشان را به‌ من سپرده‌اند. نوشتند و دادند و بی‌درنگ او را عمل‌کردم. ولوس کولون سیگمویید بود. روده همانند لاستیک سواری سیاه و با قطر بیش‌از ۱۵سانتیمتر زیر فشار و بسیار بد‌بو. با روش رزکسیون کولوستمی و هارتمن پواچ که پس‌از ۶ ماه پیوند شد و درجا و راه پیشین گذاشته‌شد و بیمار از گرفتاری داشتن کولوستمی آسوده‌شد و تا ۹۴سالگی گاه پیش من می‌آمد.

*آیا پس‌از این جنجال جراحان (قاتلان) در‌برابر بیماران پرریسک چه خواهندکرد؟

*آیا کشور ما که به‌دنبال گردشگری «سلامت» می‌باشد، چه زیانی خواهدکرد؟

*آیا هنرمندان که همیشه برای ما گرامی بوده‌اند و بسیاری بدون دستمزد پذیرفته می‌شدند، این جایگاه را خواهند داشت؟

بی‌گمان ما پزشکان والاتر از آن هستیم که از اندیشه‌ی نیک، گفتارنیک و کردارنیک دوری‌کنیم. ما پزشکان باور‌داریم که: خدامارا آفرید تا به آفریده‌های خدا خدمت‌کنیم.

 

تعداد بازدید : 1067

ثبت نظر

ارسال