شماره ۱۰۸۵

مدعیان استعدادهای فوق‌العاده

دکتر سیدرضا جمالیان - عفونی

براساس انتشار ترجمه‌ی کتابهای زیادی در محدوده‌ی هیپنوتیزم و فراروانشناسی، من این شانس یا در حقیقت بدشانسی را داشته‌ام که هزاران تَن از‌طریق تلفن با من تماس بگیرند و یا حتی از راه‌های دور و نزدیک به مطبم  بیایند تا با شور و شوق به  بنده اطلاع دهند که مثلاً می‌توانند:

* با تمرکز روی لامپ‌های برق، آنها را منفجر کنند!

* با قدرت روحی خود‌، می‌توانند برخی از اجسام را از راه‌ دور به حرکت در‌آورند‌!

* قدرت آینده‌نگری و غیب‌گویی بسیار زیادی را دارند‌!

* بیشتر خواب‌ها یا رویاهای آنها عیناً به‌وقوع می‌پیوندند‌!

* گاهی در خیابان‌ها، با تمرکز روی برخی‌از اتومبیل‌ها‌، آنها را از حرکت باز‌می‌دارند‌ ولی هنوز به آن قدرت نرسیده‌اند که قطارها یا هواپیماها را متوقف سازند‌!

این افراد معمولاً انسانهایی مؤدب هستند که به‌نظر می‌آید به سخنانی هم که می‌گویند باور دارند و در خلوت دو نفری در اتاق مطب، احساس نمی‌شود که آنان با آگاهی دروغ می‌گویند و یا می‌خواهند از این کار به نفعی برسند‌. دراین شرایط که من با حوصله و احترام به حرف‌های آنها گوش می‌دهم و در پایان با اشتیاق از آنها می‌خواهم که نمونه‌ای از این قدرت‌های روحی خود را مثلاً با شکستن یکی‌از لامپ‌های کوچک و یا به حرکت آوردن کاغذی یا خودکاری که روی میز است نشان‌بدهند‌، آنها با توسل به انواع و اقسام بهانه‌ها از انجام این کـارها خـودداری کرده و اظهارمی‌دارند که در شرایط مساعد دیگری‌، حتماً این کارها را انجام می‌دهند‌. من باداشتن سابقه‌ی تقریبی ۴۰ سال خدمت در مطبی که در‌میان یکی‌از شلوغ‌ترین مناطق تهران است‌، هنوز با نمونه‌ای از شواهد این «قدرتهای روحی‌» مواجه نشده‌ام، هر‌چند به میزان فراوانی این ادعاها را شنیده‌ام‌.

چند‌سال پیش در یکی‌از شهرک‌های اطراف تهران‌ و در شرایط جنگ تحمیلی، خانمی که سابقه‌ی دانشیاری روانشناسی را در یکی‌از دانشگاه‌های معتبر تهران داشت‌، شهرت بسیار زیادی پیدا کرده بود که استعدادهای روانی خارق‌‌العاده‌ای دارد‌، طوری‌که من پس‌از آنکه شنیدم عده‌ای از عقلای قوم پس‌از رفتن به خانه‌ی او، این استعدادها را به چشم خود دیده و آنها را تأیید و تفسیر کرده‌اند‌، ۲‌بار به خانه‌ی او رفتم‌. برخی‌از کارهایی که شهرت داشت که این خانم به‌صورت مکرر انجام می‌دهد‌، اینها بودند‌:

* درحالی‌که درها و پنجره‌های آپارتمان بسته بودند‌، ایجاد حرکت در پرده‌ها!

* ارتباط کتبی عاشقانه با روحی به‌نام «‌شهریار‌» از‌طریق دست‌نویسی خود‌به‌خود!

*‌ گاهی پیدایش نوَسانی در نور لامپ‌ها که او با اشتیاق آنرا علامتی از شهریار و به‌عنوان علامت حضور وی در آنجا اعلام می‌کرد‌.

*...

درشرایط دقتِ من بر وضعیتِ درها و پنجره‌ها‌، این قسمت‌ها بخصوص در پنجره‌ها درزهای ظریفی وجود داشتند که اگر شعله‌ی شمع روشنی و یا حتی شعله‌ی کبریت مشتعلی را در نزدیکی آنها قرار‌می‌دادند‌، شعله‌ها به‌صورت واضح به حرکت و نوسان در‌می‌آمد که این جریان هوا در ارتفاع طبقه‌ی‌۲۱ یک برج که منزل این خانم در آن بود‌، بیشتر از طبقات پایین ساختمان‌ها در داخل شهر مشهود بود.

با حرکت خود‌به‌خود مداد که ده‌ها صفحه مطلب کج و معوج ـ ولی نسبتاً خوانا ـ را نوشته بود‌، برای هر دانشجوی روانشناسی که با پدیده‌ی ایدیوموتورـ پیدایش حرکات غیرارادی در بدن به‌علت مشغولیت ذهن به یک فکرـ آشنایی داشته باشد مضمون ساده‌ای بود‌.

در‌آن زمان جنگ، پیدایش نوسان در نور چراغ‌ها و حتی خاموشی‌های کوتاه‌مدت به‌علت قطع برق امری عادی بود‌.

عاقبت این خانم:      

به‌صورت واقعی اخبار مربوط به این روح سرگردان که عاشق‌ این خانم مسن و چاق‌شده بود و با نهایت بی‌سلیقگی به دختر جوان و بسیار برازنده‌ی او توجهی نکرده بود، تعدادی اظهار‌نظرهای عجیب و غریب به‌وجود آورده بود که ارتباط‌دادن آن با «رفتارهای جن‌های پا کوتاه‌» که از‌سوی یکی‌از قطب‌ها یا چهره‌های شاخص مباحث روح‌شناسی در تهران اعلام‌شده بود و بیشتر قبول همگانی پیدا‌کرده بود‌، من چاره‌ای غیر از عقب‌نشینی نداشتم و خودم را اینگونه قانع می‌کردم که انسان در‌برابر پدیده‌های عجیب‌، نمی‌تواند جوابهای‌:معلوم نیست‌، نمی‌دانم و یا نیاز به بررسی بیشتری دارد را بپذیرد‌، بلکه اولین تفسیر و توجیه را هر‌قدر هم سخیف یا نارسا باشد، می‌پذیرد...

متأسفانه این خانم پس‌از چند ماه به‌علت تومور مغزی فوت‌شد و  به‌این‌ترتیب علت تمام آن پدیده‌ها روشن‌گردید و این واقعه نزدیک به فوت یکی‌از سه سوژه‌ای بود که برای اولین‌بار تنها مقاله‌ی درج‌شده در زمینه‌ی مباحث فرا‌روانشناسی را [در مجله‌ی علمی سازمان نظام‌پزشکی جمهوری‌اسلامی ایران دوره‌ی شانزدم شماره ۴  ۱۳۷۷] با دو تَن از همکاران در زمینه‌ی رویت همزاد یا اتوسکپی را درمورد آنها نوشته بودیم‌. فکر می‌کردم  لااقل در بسیاری‌از موارد ـ اگر در تمام موارد نباشد‌ـ این پدیده‌ها نشانه‌ی اختلالات مغز است‌، نه علامت قدرتهای روان‌...

چند سال بعد برای من این شانس یا اتفاق پیش‌آمد که با یکی‌از اساتید آن دانشکده‌ای که آن خانم فوت‌شده در آن یک کار اداری را در یک فضای آموزشی انجام می‌داد‌، ملاقات کوتاهی داشتم که وی از رفتارهای غیرمتعارف و شبهه برانگیز این خانم در آخرین سال عمرش سخن می‌گفت و اظهار می‌داشت که بعدها برای تمام گروه آموزشی روان‌شناسی موجب یک عذاب جبران نشدنی وجدان‌شده بود که چرا آنها در‌آن‌زمان به رفتارهای او توجه‌نکرده بودند که ممکن‌است او یک اختلال‌روانی داشته باشد‌. درحالی‌که بسیاری از نشانه‌های تأمل برانگیز وجود داشت مثلاً‌:

* درحالی‌که برای هیأت علمی ۳ دستشویی در‌نظر‌گرفته شده بود، او یکی از آنها را به‌صورت اختصاصی مورد استفاده‌ی انـحصاری خـود قـرار‌می‌داد و حتی در سایر مواقع درب آنرا قفل می‌کرد‌! ما خیلی ساده و با خنده این عمل او را عقده‌ی گراندوز‌، خود‌شیفتگی‌، خودبزرگ‌بینی و یا نارسیسیسم تلقی می‌کردیم و از آن می‌گذشتیم و به جنبه‌ی مرضی یا پاتولوژیک احتمالی آن فکر نمی‌کردیم‌.     

* هر‌زمان که به عللی لیستی یا فهرستی از همکاران گروه حتی برای انتشار مقاله‌ای تهیه می‌شد‌، تقریباً همیشه او اسم خود را در بالای نام همکاران قرار‌می‌داد‌، درحالی‌که بیشتر همکاران از لحاظ اعتبار علمی‌، دانشگاهی و حتی سن، صلاحیت بیشتری داشتند تا در صدر قرار‌بگیرند.

*  عطش شدید و فوق‌ظرفیتی برای مشاور یا راهنما‌شدن برای تهیه تز یا رساله‌ی تحصیلی دانشجویان پیدا‌کرده بود و سعی و کوشش فراوانی می‌کرد که بدون‌توجه به بضاعت علمی اندک خود‌، از نام او هر‌چه بیشتر روی جلد یا صفحات مقدماتی رساله‌های آموزشی‌، با‌عنوان استادی دانشمند و پژوهشگر یاد شود‌!

درتمام طول تاریخ کسانی با عقده‌های حقارت واقعی وجود داشته‌اند که با بزرگ‌بینی و انجام حرکات بزرگ‌منشانه برای پوشاندن یا جبران آنها‌، کشوری یا منطقه‌ای را به خاک‌و‌خون کشانده‌اند‌. سؤالی که بعدها مطرح می‌شود این است که آیا در اطراف آنها ـ مثلاً در قرن اخیر ـ درکنار هیتلر‌، استالین‌، صدام حسین‌، قذافی و‌... فرد یا افرادی نبوده‌اند که به این تشنگان بی‌رحم قدرت، با دید وجود احتمالی بیماری کمک کنند!

اگر تاریخ خودمان را بدون شعار‌دهی مورد‌بررسی قرار‌دهیم‌، چهره‌های برجسته‌ای مانند نادرشاه‌افشار‌، برخی‌از سلاطین صفوی‌، حتی آغا‌محمدخان قاجار که محدوده‌ی کنونی جغرافیایی ایران را با زحمات زیادی ایجاد کردند و نادرشاه که ثلث عمر خود را روی زین اسب درحال حرکت طی‌کرد‌، آیا به‌علت قدرت طلبی و کسب شهرت در پایان عمر به‌صورت واضح به دیوانه‌هایی خون‌آشام تبدیل شدند و یا از آغاز کار این زمینه را داشتند و در‌جریان کار این زمینه‌ی تهاجمی را نشان‌دادند‌.

یک مثال واضح در ارتباط با هیپنوتیزم و هیپنوتیزورها حتی در کتابهای درسی هیپنوتیزم که درمورد خطرات هیپنوتیزم مورد اشاره قرار‌گرفته است‌؛ به‌این‌صورت بیان شده که کسانی که هیپنوتیزم کردن دیگران را به‌صورت فردی یا گروهی یک قدرت یا نیروی غیرمتعارف و خارق‌العاده می‌انگارند، احتمال زیادی دارد که دراین ورطه‌ی خود برتر بینی و باور به داشتن استعدادها یا قابلیت‌های برتر نسبت به دیگران‌، مشکلات زیادی را برای خودشان و اطرافیانشان به‌وجود آورند.درحالی‌که هیپنوتیزورهای دانشمندی که عمل هیپنوتیزم‌کردن دیگران را تنها کاربرد روشی و تکنیکی می‌دانند‌، احتمال خیلی کمتری وجود دارد که به مشکلاتی دچار شوند و یا این مشکلات را برای دیگران به‌وجود آورند‌.

تعداد بازدید : 1304

ثبت نظر

ارسال