شماره ۱۰۶۱

این کلام را قلم من برنمی‌تابد

مهندس اردوان سیف بهزاد

این کلام را قلم من برنمی‌تابد

گفتنی‌ها را زیاد گفتیم‌، دانستنی‌ها را نیز همه می‌دانید‌، از روز تولد «پزشکی‌امروز»‌، از دوازدهم شهریور نود‌و‌سه‌، از آن کادر سیاه‌رنگ‌، از این سال‌هایی که گذشت‌، از سال‌های پیش‌رو‌، از دلتنگی‌هایمان‌، شکایت از ناملایمات این روزگار‌، از «ای‌کاش‌ها»‌.‌.‌.

به راستی بارها نوشتم و پاک‌کردم، رسم است که هر‌سالگردی را نوشته‌ای بباید‌، تا به امروز نیز همه‌ی بایدها را نگاشتم‌، خداحافظی از سال‌۹۳‌، خوش‌آمد‌گویی بر بهار نود‌و‌چهار‌، سالگشت بیست‌و‌پنج‌، زادروز پدر و بوعلی و  روز‌پزشک و داروساز‌، همه‌و‌همه نگاشتن زادروز بود‌، تولد ‌بود‌، این یک قلم را قلم من بر‌نمی‌تابد‌، تا به‌حال ننوشتم و نخواهم نوشت (این خلق‌و‌خوی من نیز از همان «باید»‌ها و آموزه‌های پدرم است)‌، از این‌رو مدت‌هاست که در فکر و ذهنم شبانه‌روز محشری برپاست‌، زمان نگاشتن را عقب می‌اندازم و ناگهان فکری به ذهنم می‌رسد که هم بتوانم بنویسم و هم «‌باید‌» پدر را اجابت‌کنم و نیز سبب تکدر‌خاطر شما نشوم‌.

از دسـت نوشته‌های پدر آن‌قـدر دارم کـه سـالیان سال برایتان بنویسیم‌، دست‌نوشته‌هایی که گـاهـی بـرای من‌، گاهی بـرای جراید و گاه برای کتاب‌هایـش نگـاشتـه شـد و به انتشار رسیـده و امکان چاپ مجـدد آن فـراهم نیست (هـرچنـد قرار بر‌این بود که با ایجاد تغییرات و ویرایش‌های جزئی دست به‌چاپ مجدد بزنیم‌، با اینکه چهار‌چوب هفته‌نامه اجازه‌ی ویرایش مطالب خارج از موضوع نمی‌دهد‌، برآن شدم سنت‌شکنی کرده و هر ‌ازچندگاه از خاطرات پدر‌، دست‌نوشته‌هایش‌، کتاب‌هایش که همه‌و‌همه ممکن‌است به‌ظاهر دراین مقال نگنجد اما در دل خود تجربه و علم و درس زندگی از این بزرگمرد به‌همراه دارد.

شیـخ مـذهب مـــا عـاقلـی گنــه دانـست‌.‌.‌.

«اولین شماره از سر ارادت با عشق به خدا‌، عشق به میهن‌، عشق به‌کار‌، عشق به آموختن‌، عشق به‌... آغاز می‌کنیم. چرا‌که گفته‌اند‌:

طفیل مستی عشقند آدمی و پری

                                            ارادتی بنما تا سعادتی ببـــری

گفتند چرا رایگان؟

گفتیم‌: پیرو مذهب عشقیم‌، عاشقیم و شیخ‌مان عاقلی را گناه‌می‌داند و به‌این‌جهت کار خود را در طبق اخلاص گذاشته‌ایم‌، زیرا می‌دانیم که این کار بهایی ندارد و نمی‌توان برای آن قیمتی قائل شد. کوردلان سخیف‌اندیش گفتند‌: نقشه دارد و نیم‌کاسه‌ای زیر‌کاسه است‌. در جواب گفتیم‌:

ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی

                                                        ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست

و نخواهی دانست و حتماً نخواهی دانست‌. زیرا که حریم عشق را در‌گه بسی بالا‌تر از عقل است‌، عاشقیم و این راه را ادامه می‌دهیم‌. زیرا که اعتقاد راسخ داریم که زکات علم نشره‌.‌.‌.

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود‌.‌.‌.  

«‌.‌.‌. دو سال را با تلاش و کوشش پشت‌سر‌گذاشتیم‌، دو سال را با شدت کار کردیم‌. نشریه‌ای که در ابتدای کار با تیراژی اندک انتشار می‌یافت‌، اکنون با تیراژی بیش‌از حد‌انتظار منتشر‌می‌شود. خدا را شکر می‌گوییم‌، زیرا به این گفته معتقدیم که  لئن شکرتم لازید نکم.‌.‌.».

تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد‌.‌.‌.

«یادم هست وقتی در راهروی یکی‌از ساختمان‌های وزارت بهداشت اولین شماره‌ی نشریه را به وزیر وقت دادم، با تعجب پرسید این نشریه به کدام ارگان‌، سازمان یا نهاد مربوط است‌؟ در پاسخ گفتم: هیچکدام‌. اما حال می‌دانم که «پزشکی‌امروز» به تمامی گروه بزرگ پزشکی و درمانی کشور وابسته است‌.‌.‌.».

نوشتار بالا گوشه‌هایی از دلنوشته‌های پدر‌، که سالیان دور گذشته بر قطع کاغذ کاهی آن دوران هفته‌نامه بود که به این مناسبت‌، بهترین بهانه دیدم که خودش در‌این‌باره سخن بگوید و این‌بار نیز بر گردن خودش باشد.

در انتها سپاس ویژه‌ی من از آن دوستانی است که پس‌از پدر، ما را تنها نگذاردند‌. از استاد فرهیخته جناب دکتر عبدالحمید‌حسابی که با مهر، محبت‌، احساس و انرژی همیشگی خویش موجب دلگرمی این حقیر شد‌، از استاد بزرگوار دکتر طهمورث فروزین که به‌واقع پس‌از دیدار ایشان دریافتم که از این استاد چنین شاگرد و «‌پدری» بباید‌، از جناب آقای دکتر کاظم‌خان معتبر که با لحن شیوا و شیرین همیشـگـی‌شـان مـوجب راهنمایی ما بودند‌، از جناب آقای دکتر رضا جمالیان عزیز که شنیـدن صــدای ایشـان قـوت قلب است‌، دکتـر حسن‌خاجی که در‌این یک‌سال با همه‌ی سختی‌های فراوان در‌کنار ما ادامه‌داد و خم بر ابرو نیاورد‌، جناب آقای دکتر ایرانزاد نازنین و جناب آقای دکتر مهدی‌نوری که برای من همچون پدر، غمخوار و راهنما در همه‌ی زمینه‌ها بودند و آن‌قدر نام هست که باید شماره‌ای از این هفته‌نامه را به تقدیر از یاران خود اختصاص دهم.

و سپاس ویژه‌تر من به آن دسته از دوستان عزیزی است که پس‌از پدر، ما را هم فراموش‌کردند! دوستانی که به‌واقع انگاری وجود نداشتند یا گروهی که چه در زمان پدر و چه پس‌از او‌، طی سالیان سال «پزشکی‌امروز» را مورد بی‌مهری قرار‌می‌دادند‌. در‌هر‌صورت قدردان همه هستم‌.‌.‌.

کاشکی صاحب هنر را این گروه مرده دوست

                                            در زمان زنده‌بودن مرده می‌پنداشتند

 

تعداد بازدید : 1495

ثبت نظر

ارسال