محققان با استفاده از یک مدل محاسباتی اعتیاد، بررسی منابع و آزمایش کامپیوتری در مقالهای جدید بیان داشتند که در درمان ترک اعتیاد، رویکردهای توانبخشی همراه با بهکارگیری شیوههای مشابه مدیتیشن همراه با دارو و رفتار درمانی، نسبت به صرفاً گفتار درمانی و دارودرمانی مفیدتر هستند.
دکتر لوی نتایج بررسی خود را روی حیوانات و انسان و همچنین یک مدل محاسباتی را در یک بخش ویژهی اختلالات اعتیاد، در مجلهی Frontiers in Psychiatry منتشرکرد.
لوی این بررسی را زمانیکه دانشجوی دکتری در دانشگاه ماساچوست بود همراه با محقق علوم اعصاب، جرالدمیر و اندرو بارتو متخصص در نظریهی ریاضی یادگیری و برنامهریزی انجام داد.
لوی میگوید هدف او از انجام این پژوهش این بود تا آنچه را که از بررسیها بر روی حیوان و انسان آموخته شده است، برای درک بهتر اعتیاد و کشف روشهای جدید درمانی بهکار بَرَد. عضو دیگری از این تیم تحقیقاتی که متخصص در فرایندهای تصمیمگیری بود، هستهی اصلی مدل نظری را ایجادکرد.
دکتر لوی میگوید: «نتیجهگیری سطح بالاتر ما این است که درمان براساس روشهای مشابه مدیتیشن میتواند به عنوان مکملی برای کمک به افرادیکه ترک اعتیاد میکنند، مفید باشد. ما استدلالهای علمی و ریاضی را برای این موضوع ارائه میدهیم».
لوی اذعان میدارد روش پژوهش نظری او که از افراد مجازی استفاده میکند بسیار غیرمعمول است اما درحالحاضر اعتماد قابل توجهی را بهخاطر نقاط قوتش بهدست آورده. بهطورخاص، بهدلیل اینکه این روش بر میزان اطلاعات و دانش درحال افزایش موجود تکیه دارد، قبل از آنکه آزمایشهایی در مقیاس کامل روی انسان و یا حیوانات پیادهسازی شود، پژوهش کامپیوتری تستهای اولیهای درمورد «گمانهزنیهای منطقی» ارائه میدهد.
لوی اشاره میکند که: «من یک نظریهپرداز هستم بنابراین از بررسیهای دیگران استفاده میکنم و تلاش میکنم تا نحوهی کار آنها باهم و نحوهی تجربهکردن آنها را درککنم».
«این پژوهش از یک مدل منبع دانشی (knowledge repository) (جاییکه دانش از نظریهها و تجربیات دیگران میآید) پیروی میکند. با ترکیب آنها، چند فرضیه ارائه میدهیم که امیدواریم در آینده توسط کارشناسان در این زمینه آزمایش شود». محققان خاطر نشان کردند که: مدل KR که در این تحقیق استفاده شد شامل بخشهای فارماکوکینتیک، فارماکودینامیک، نوروسایکولوژی و اجزای شناختی و رفتاری بود.
محققان با ترکیب دو مدل موجود محاسباتی (یک مدل دارویی و یک مدل رفتاری ـ شناختی) بیشتر به بررسی تئوری آلوستاتیک (allostatic) اعتیاد پرداختند. تئوری آلوستاتیک تغییرات در سیستمهای پاداش و ضدپاداش مغز را توضیح میدهد و با پیشرفت سوءمصرف موارد به ستپوینتها پاداش میدهد. «سازگاریهای عصبی ناشیاز خود سیستم پاداش و سیستم ضدپاداش در حالی که بر خلق و خوی فرد تأثیر میگذارد، به بیمار ثبات عملکردی میدهد». در این پژوهش، یک فرضیهی محاسباتی ارائه میشود که نحوهی مصرف مواد توسط یک بیمار مجازی، بستر شناختی و رابطهی خلقوخو با سیستمهای پاداش و ضدپاداش را توصیف میکند.
به عبارت سادهتر، برطبق تئوری آلوستاتیک، زمانیکه فردی مواد مصرف میکند این فرد بر سیستم پاداش فشار آورده و حالت هومئوستاتیک و یا تعادل خود را از دست میدهد. لوی ادعا میکند: «ما یک سیگار کشیده و بیرون میرویم، دوباره برگشته و سیگار دیگری میکشیم، همواره در تلاش برای بازگشت به تعادل هستیم». «سیستم پاداش بدن تلاش میکند تا ساختار خود را با سازگاریهای عصبی (neural adaptation) برای بازگشت به تعادل تغییر دهد. اما اگر به سیگار کشیدن ادامه دهیم، حتی با وجود چنین سازگاریهایی، بدن نمیتواند آن را بازگرداند و تازمانیکه همچنان به سیگارکشیدن ادامه دهیم تعادل ازبین میرود».
ساز و کار دوم که درنظر گرفته میشود این است که: «سیستم پاداش به قدری تحتفشار قرارمیگیرد که فرد نمیتواند بهتعادل برگردد. بنابراین سیستم ضدپاداش میگوید: سعی خواهم کرد کمک کنم».
لوی اضافه میکند: «شخص یا حیوان وارد یک حالت آلوستاتیکی میشود. ساختارهای دیگر مغزی تحتتأثیر مواد اعتیادآور قرارمیگیرند که ارزیابی فرد معتاد از مصرف موادمخدر را درمقایسه با دیگر تقویتکنندهها مختل میکند».
برای مرتبطکردن دو نظریه و تست نحوهی کار آنها با هم در کامپیوتر، محققان از سه بررسی موردی مجازی استفاده کردند که هرکدام از منحنیها، مسیر مختلفی از حالت آلوستاتیکی درطول تشدید مصرف سیگار را نشانمیدهند. بررسی موردی۱، بیمار مجازی را نشانمیدهد که برای اولین بار موادمخدر مصرف میکند که یک دورهی پرهیز با تغییر منفی همزمان در خلقوخو (یک وضعیت پایه بدون مداخلهی درمانی) را دارد. در بررسی موردی ۲، درمیان تغییرات دیگر، بیمار مجازی از یک چسب پوستی نیکوتین (nicotin patch) بهمدت ۲۵روز استفاده میکند درحالیکه همان متغیرها ازجمله خلقوخو، مانند بررسی موردی1 درنظر گرفته میشوند. در بررسی موردی3، بیمار مجازی تحت درمانی برای شبیهسازی دورههای درمانی که شامل مدیتیشن است قرارمیگیرد.
لوی میگوید:« در میان سایر نتایج سعی میکنیم آنچه را که میتواند اثر شناختی استفاده از چسب پوستی نیکوتین باشد را توضیح دهیم. این تغییر در سطح شناختی، زمانیکه افراد تمایل بهاستفاده از یکی از آنها دارند، بیانگر چه چیزی است؟ نتایج دیگر حاکی از تغییرات در قشر جلوی مغزی (prefrontal/cortex) است. جایـیکـه درآن تصمیــمگیری (در عملکرد اجرایی) با پیشرفت مصرف مواد انجام میشود. همچنین، شبیهسازی کمی در ۲هفته با یک پچ انجام دادیم و سپس تلاش کردیم اثر شناختی را با استفاده از مدیتیشن درطول چندهفته شبیهسازی نماییم».
درکل، محققان براین باورند: «این تحقیق، استدلالی منطقی را ارائه میدهد که درمانهای توانبخشی کنونی شامل شیوههای مشابه مدیتیشن را همراه با داروها و مشاورهی رفتاری ترغیب میکند».
Ref: J. frontiers in psychiatry April 2015
ثبت نظر