شماره ۱۰۳۷

پزشکی در شاهنامه

دکتر محمد سیاسی به کوشش: دکتر علی یزدی ‌نژاد

پزشکی در شاهنامه

بشر از آغاز خلقت با رنج‌و‌درد بیماری آشنا و قرین بوده‌است. دردی که زمانی جسم و گاه روان او را می‌فرسود و فراق و جدایی را در‌پی مرگ به‌دنبال داشت، انسان را بر آن داشته است تا از کهن‌ترین روزگاران راهی به‌سوی تندرستی کالبد و روان بیابد و حتی از این نیز فزون‌تر، خواسته درپی بی‌مرگی و حیات ابدی باشد.

آثار این نوع نگرش در میراث‌های برجای‌مانده از انسان‌های نخستین که بر سینه‌کش کوه‌ها حک‌شده و یا بر دیواره‌ی غارها نقاشی‌شده، گویای این واقعیت است. در حماسه گیلگمش (The Epic of Gilgamesh)ـ پنجمین پادشاه سلسله‌ی اوروک‌ـ که از‌جمله قدیمی‌ترین آثار ادبی منظوم عهد‌باستان در منطقه‌ی بین‌النهرین (Mesopotamia) به‌شمار می‌آید و بیش‌از چهار هزار سال از آفرینش آن می‌گذرد، نگاه ژرف آدمیان به جهان و زندگی و مرگ در پیش چشمان ما به نمایش گذارده می‌شود.

گیلگمش بزرگترین قهرمان بین‌النهرین در جستجوی زندگی‌ جاوید و گریز از مرگ ـ عاقبت مشترک آدمیان ـ‌ رهسپار سفری پرخطر می‌شود، از کوه‌های ترسناک می‌گذرد، جنگل‌های سرزمین‌های تاریک را پشت‌سر می‌گذارد، از دریای مرگ عبور می‌کند و حتی به دنیای مردگان در زیرزمین راه‌می‌یابد تا یکی‌از نیاکان خود را  که به گمانش راز بی‌مرگی را یافته است، بیاید. (کلهر، فریبا، گیلگمش، صفحه۴، انتشارات سروش، چاپ دوم، تهران۱۳۸۰).

اما او نیز در‌برابر دیدگان دیگر آدمیان، خدایان و خورشید جان‌می‌سپارد. گرچه او بر بستر سرنوشت می‌آرامد و هرگز باز‌نمی‌گردد، اما زندگی همچنان در‌جریان است و انسان در اندیشه‌ی رهایی از درد و بیماری، گاه به سِحر و جادو متوسل می‌شود، زمانی در پای خدایانی که به‌دست خود ساخته، قربانی می‌کند و گاه به طبیعت پناه می‌برد تا بتواند راهی دراین میانه بیابد. شاید سرآغاز چنین تلاشی که بعدها بنیان دانش‌پزشکی بر‌آن نهاده‌شد هم‌سنگ با آفرینش نخستین انسان باشد. این موضوع سبب شده‌است تا بتوان رد پای دانش‌پزشکی را در افسانه‌ها و اساطیر (Myths) ملل کهن جهان یافت. بر‌اساس تقسیم‌بندی‌های رایج علوم‌انسانی، اساطیر عموماً در گروه ادبیـات و تاریخ شفاهی ملت‌ها جای می‌گیـرند و بر‌این‌مبنا مـللی صاحب اســطوره‌اند که اعصار پیش‌از تاریخ (Prehistoric Period) یعنی دورانی که هنوز خط و نوشته‌ای در‌میان نبوده را آزموده‌اند. اما آنچه قابل‌تأمل است اینکه در تمدن‌های بزگ باستان همچون تمدن نجد ایران به اساطیر مکتوبی بر‌می‌خوریم که حکایت از فرهنگ و اندیشه‌ی والای مردم آن روزگاران دارند. به‌علاوه، همراهی یافته‌های باستان‌شناسی، تاریخی و جامعه‌شناسی در‌کنار مباحث اسطوره‌شناسی (Mythology) می‌تواند در آشکار ساختن راز و رمز بسیاری از این اسطوره‌ها مؤثر  افتد و به‌رغم چهره‌ی اغراق‌آمیز آنها، وجود ریشه‌ها و واقعیت‌های انکارناپذیری را که بر‌پایه‌ی آن بناشده‌اند به اثبات رساند. یافتن جمجمه‌ی دختری نوجوان در شهر سوخته واقع در سیستان امروزی که در 4800‌سال پیش تحت عمل‌جراحی کرانیوتومی (Craniotomy) قرار‌گرفته است، ساختن چشم مصنوعی در همان دوران، آشنایی با گیاهان شفابخش و خواص آنها، استفاده از روش‌های جراحی (کاردجراحی) برای درمان بسیاری از بیماری‌ها، وجود ساختاری نظام‌مند در بهداشت و درمان کشور که در رأس آن پزشکی حاذق به‌نام «ایران درست بد» (Iran Dorsotbad) قرارداشت، آشنایی با بهداشت فردی و عمومی، اطلاع از اهمیت آب‌سالم، آشنایی با مبانی قرنطینه‌ی بیماران مبتلا به بیماری‌های مسری وهمچنین بخش‌کردن دانش‌پزشکی به دو‌شاخه‌ی «روانپزشکی» و «تن‌پزشکی» همه‌و‌همه حکایت از آن دارند که نیاکان خردمند ما از کهن‌ترین روزگاران با مبانی دانش‌پزشکی و درمان آشنا بوده‌اند. وجود اساطیری چون اسطوره‌ تریتا (Thrita) نخستین پزشک آریایی در متون اَوستایی همچون وندیداد، داستان به جهان آمدن رستم به راهنمایی سئنه (Saenea) یا سیمرغ و به‌دست «مؤبدی بینادل و پُرفسون» که با خنجر «خنجر‌آبگون»  او را از پهلوی رودابه بیرون می‌کشد و داستان بیهوش‌کردن بیژن به «می» و بردن او به‌پیش منیژه دخت افراسیاب که بسیاری از آنها با موازین علمی امروز بیگانه نیستند دلیل براین مدعایند که اسطوره‌های ایران تنها افسانه‌هایی موهوم و بی‌پایه نیستند. به‌همین‌دلیل است که فردوسی در ابتدای شاهنامه چنین می‌فرماید:

تو این را دروغ وفسانه مخوان  

                                         به یکسان روش در زمانه مدان

از او هرچه انـدر خورد با خـــرد    

                                               دگر بــــــر ره رمــــز و معنــی بــــرد

بر‌پایه‌ی چنین اندیشه‌ای شاهنامه به‌عنوان مهمترین سند فرهنگ و تاریخ ایران باستان دستمایه‌ی انجام دفتر حاضر شد. شاهنامه را که سند قومیت و نسب‌نامه‌ی مردم ایران و عصاره‌ و چکید‌ه‌ی تمدن و فرهنگ قوم ایرانی خوانده‌اند کتابی است که نه‌تنها حماسه‌ی ساکنان فلات ایران، بلکه حماسه‌ی نوع بشر را می‌سراید و در‌نوع خود اثر ادبی بی‌نظیری است که شاید کتاب‌هایی به‌این‌ پایه از بزرگی و ارزش، در سراسر ادبیات جهان به تعداد انگشتان دو دست نرسد.

زیبایی و اُبهت کلام و بلندی فکر فردوسی گاهی به اعجاز می‌ماند. شاهنامه دارای ارزش‌های ادبی، اساطیری،تاریخی، اجتماعی، فلسفی، فکری و لُغوی است و شایسته است که از هریک از این مناظر، مورد پژوهش خاص قرارگیرد. پزشکی نیز که پیشینه‌ای به درازای تاریخ بشر دارد می‌تواند موضوعی درخور پژوهش در شاهنامه‌ی حکیم و دانای توس باشد.

متأسفانه مقوله‌ی «پزشک و پزشکی» در شاهنامه تاکنون کمتر مورد دقت و پژوهش قرارگرفته و اگر هم تحقیقی در‌مورد آن صورت‌پذیرفته به‌صورت جداگانه و انتزاعی انجام نیافته است. امید است این نوشتار بتواند دریچه‌ای کوچک به دانش‌پزشکی در جهان بزرگ شاهنامه بگشاید.

نخستین پزشک در شاهنامه‌:

پزشک (Physician) واژه‌ای با ریشه‌ای سه‌هزار ساله است. به اعتقاد زبان شناسانان واژه از ریشه‌ی اوستایی «بئشه زه» (Bachaza) به معنای «آسیب‌زدا» آمده‌است که در دوران ساسانی به‌صورت «بئشه‌زینتار» (Baechazintar) و در پهلوی به‌صورت «بئشه زک» (Baechazak) و بعدها «بزشک» و «پزشک» در‌آمده است.

به‌هنگام پادشاهی جمشید، فرزند تهمورث دیوبند برای نخستین‌بار به واژه‌ی پزشک و پزشکی و درمان و نیز گیاهان دارویی بر‌می‌خوریم. جمشید بنا‌به روایت شاهنامه هفتصد‌سال پادشاه بود و با فره ایزدی هم شهریاری و هم مؤبدی کرد، آهن را نرم ساخت و از آن ابزار و آلات جنگ پدید آورد، بافتن و دوختن و شستن جامه را به مردم آموخت، عده‌ای از مردم را به نیایش ایزدی، گروهی را به جنگاوری، جمعی را به کشاورزی گماشت، گرمابه‌ها و کاخ‌های بلند ساخت و جشن نوروز را بنیان نهاد و به گفته فردوسی:

دگر بـــــوی های خـــــوش آورد بــــــــــاز   

                                      که دارنــــــــــــد مردم به بویـــش نیاز

چو پان و چوکافور و چون مشک ناب    

                                 چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب

پزشــــــکی و درمـــــــان هــــر دردمنــــــد  

                                          در تنـــــــدرستــــــی و راه گــزنـــــــــــــد

همــــــان رازهــا نیــــــــــــز کرد آشــــــکار

                                     جـــــــهان را نیـــــــابد چنـــو خواستار

اما جمشید هم مانند همه‌ی خودکامگان تاریخ:

همه کردنی ها چون آمد پدید  

                                         به گیتی به جز خویشتن ، کس ندید

ادعای خدایی و جهان‌آفرینی کرد و به مهتران سالخورده چنین گفت:

خور  خواب و آداب تان از من اسـت

                                         همه پوشش وکام تان از من است

به دارو و درمان جهان گشت راست

                                         که بیماری و مرگ را کس نکاست

جز از من که برداشت مرگ از کسی؟

                                              وگر بر زمیــــــن شاه باشی بــــسی

شمار ا زمن هوش و جان در تن است

                                         به من نگرود هر که اهریمن است!

گرایدون که دانیــــــد من کردم ایــــــن

                                         مرا خواند بایــــــد، جهان آفریــــن!

و در پایان کار، فره ایزدی از وی گسست و به فرمان ضحاک او را با اره به دو نیم کردند.

در حدود هزار و یک صد سال پیش از میلاد مسیح، مکتب مزدیسنا (Mazdyasna) توسط زرتشت پیامبر بنیان نهاده شد. او بود که فرمود، بیماری‌ها از رعایت‌نکردن بهداشت و رفتارهای اهریمنی ناشی می‌شوند و خرافات و پندار موهوم و نقش ارواح خبیثه در ایجاد بیماری‌ها را مردود شمرد. او روش‌های متداول آن زمان ازجمله قربانی‌کردن انسان‌ها درمقابل خدایان دروغین را به‌کناری نهاد و درمان بیماری‌ها را به سه روش گیاه‌پزشکی (دارودرمانیMedical Therapy)، کارد‌پزشکی (جراحی Surgical Therapy) و تلقین کلام مقدس (روان‌درمانیPsycho Therapy) توصیه نمود.

در مکتب مزدیسنا که رهبری آن بر‌عهده‌ی زرتشت پیامبر بود، بهداشت بر درمان برتری داشت و در آن بر پاکی هوا، آب و خاک و آتش تأکید فراوان می‌شد.

در روایات زرتشتی، تریتـا (Thritaیا Serita) را نخستین پزشک آریایی می‌دانند و وندیداد، در فرگرد بیستم می‌گوید که نام پدر «تریتا»، سام بود و خود او دو فرزند داشت به نام‌های اروخش و گرشاسب که گرشاسب همان پهلوان اساطیری ایران است. در بُنَدهِش نام تریتا به شکل اترت (Athrat) آمده است.

«او نخستین کسی از ایرانیان است که دســت به تحقیــق (Research) زد و هم او بود که خواص زهرها (ترکیبات شیمیایی) را در مهارکردن بیماری‌ها و تب و  مرگ دریافت.(افشار، ایرج و روبرت رویمر، دکتر هانس، سخنواره، مقاله پیشینه‌ی پزشکی در ایران، به‌قلم: چراغعلی اعظمی سنگسری، ص ۴۷۵تا۴۷۷ انتشارات توس، چاپ اول،۱۳۷۶). دربرخی کتاب‌ها تریتا را همان فریدون ـ پدر آریائیان جهان ـ دانسته‌اند اما بندهش، فریدون را که خود لقب «پُر‌شفابخش» داشته، نیای بزرگ تریتا می‌داند. در روایات زرتشتی اعتقاد بر‌این است که تریتا به یاری شهریور امشاسپند ـ موکل فلزات ـ خواص ترکیبات فلزی را کشف کرد که در وندیداد از آنها با نام «زهر» یاد شده‌است، بنابراین تریتا را نه‌تنها می‌توان نخستین پزشک اسران، بلکه نخستین داروساز ایران نیز برشمرد.

در واقع تریتا، به‌منزله‌ی آسکلپیوس (Asklepius) یونان و آسکولاپیوس (Askulapius) رومیان است.

چنان که در وندیداد، فرگرد 20بند 1تا2 آمده است: «زرتشت از اهورا‌مزدا پرسید: کیست در میان پرهیزگاران، دانایان، کامکاران، توانگران، رایومندان، تهمتنان، پیشدادیان، نخستین کسی که ناخوشی را بازداشت، مرگ را بازداشت، زخم نیزه‌ی‌پران را بازداشت، گرمای تب را از تن مردم بازداشت؟

اهورامزدا در پاسخ فرمود: ای اسپیتمان زرتشت، تریتا در‌میان پرهیزگاران و ... و پیشدادیان نخستین کسی است که ناخوشی را بازداشت، مرگ را بازداشت، زخم نیزه‌ی‌پران را بازداشت، گرمای تب را از تن مردم بازداشت.»

و باز از دیگر کتب پهلوی چنین استنباط می‌شود که تریتا برای درمان برخی بیماری‌ها به جراحی (کارد‌پزشکی) متوسل می‌گردید.

«اهورا‌مزدا کاردی مرصع به تریتا بخشید تا با آن عمل‌جراحی انجام دهد».

همچنین در یسنا‌9 بند‌10 آمده‌است: «سومین ناموری که گیاه هئوما (Haoma) را فشرده و عصاره‌ی آن را مهیا ساخت تریتا از خاندان سام بود. آن که صاحب دو پور دلیر یکی اروخشیه (اروخش) و دیگری گرشاسب گردید».

ایرانیان در همین زمان از آب و آفتاب برای مبارزه با بسیاری از بیماری‌ها استفاده می‌نمودند و خانه‌هایشان را رو‌به آفتاب می‌ساختند و آب و آتش را عزیز و مقدس می‌شمردند.

بعدها آریایی دیگری به‌نام «یما» (Yema) به درمان بیماری‌ها پرداخت. نکته‌ی جالب‌توجه اینکه از تریتا و یما در‌بین هندوان که تیره‌ی دیگری از نژاد آریایی به‌شمار می‌آیند یاد شده‌است و این حاکی از آن است که این دو پزشک بزرگ پیش از آن که آریائیان به چند تیره ‌و بخش تقسیم شوند، می‌زیسته‌اند. پرفسور استفان پانوسی استاد عالی‌قدر دانشگاهی در لانکاستر آمریکا و استاد پیشین دانشگاه تهران در کتاب «گرایش‌های علمی و فرهنگی ایران از هخامنشیان تا پایان صفویه» حوزه‌های علمی و پژوهشی دوران هخامنشی را به 11گروه تقسیم کرده، نخسین آنها را حوزه‌ی پزشکی تریتا می‌داند.

«حوزه‌ی پزشکی تریتا یا تریته، حکیمی که در وندیداد، بهی خواه نوع بشر نامیده شده‌است و گویا این حکیم در حکم نخستین پزشک ایرانی نیز به‌شمار می‌رود».(پانوسی، دکتر استفان، گرایش‌های علمی و فرهنگی ایران از هخامنشیان تا پایان صفویه، ص ۷۲، نشر بلخ، چاپ اول،۱۳۸۳).

منبع: پزشکی در شاهنامه چاپ اول ۱۳۸۹

 

تعداد بازدید : 2259

ثبت نظر

ارسال