اختلالروانی وضعیتی است که با تغییرات درنحوهی تفکر، خلق و رفتار بیمار مشخص میشود و کاهش عملکرد و کارکرد فرد را به همراه دارد. درDSM-IV انجمن روانپزشکی آمریکا، بیماری و اختلالروانی را بهشکل زیر تعریف کرده است: «یک الگو یا نشانگان رفتاری یا روانشناختی بالینی که دریک شخص رخ میدهد و با یک مشکل (یک علامت دردناک) یا ناتوانی (تخریب دریک یا تعدادی از عملکردهای مهم) همراه است و فرد درمعرض ابتلا به درد یا ناتوانی یا از دستدادن آزادی است که تنها یک پاسخ قابل انتظار به یک حادثه ویژه نیست.
اکثر متخصصان درعلتشناسی اختلالاتروانی، مدل زیستیروانی اجتماعی(Biopsychosocial) را مطرح کردهاند. براساس این مدل هریک از سه عامل فوق ناظر بهعوامل خاص خود بوده و برآیند آنهاست که ممکناست بیماری را تبیین کند.
خوشبینانهترین آمارهای رسمی، شیوع اختلالاتروانی را بیستو یک درصد جمعیت عمومی ذکر کردهاند. یافتهها نشان میدهد به رغم شیوع این اختلالات، تنها کمتر ازنیمی از بیماران برای درمان به مراکز بهداشت روانی یا روانپزشک مراجعه میکنند.
بهطور میانگین دراختلالات روانپزشکی افراد 4 تا 23 سال بعد از بروز بیماری برای درمان مراجعه میکنند و این بستگی به نوع بیماری دارد. برای مثال این فاصلهی زمانی بین شروع بیماری و مراجعه برای درمان دراختلال افسردگی اساسی 8 سال، اختلال دوقطبی 6 سال واختلال استرس پیش از سانحه تا 12سال میرسد. درحالحاضر اکثر اختلالات روانپزشکی قابل درماناند. برای مثال اختلال افسردگی اساسی 65تا70درصد، اسکیزوفرنیا (دراولین دوره) 60درصد و اختلال دوقطبی تا80درصد قابل درمان است.
سوال اصلی این است که چرا به رغم پاسخهای مناسب درمانی به اختلالات روانی، افراد جهت مراجعه و بهرهمندی بهموقع از درمانهای تخصصی روانپزشکی تعلل میورزند و یا بعد از مراجعهی اولیه درمان را رها میکنند؟ دلیل این اهمالکاری و تأخیر درمراجعه ممکناست عدمآگاهی از نشانههای بیماری، قابل درمان بودن علائم و چگونگی درمان، عدم پوشش بیمهیی خدمات روانشناسی، مشکلات اقتصادی و... باشد. با این وجود نتایج بررسیها نشان دادهاند که بزرگترین مانع بیماران جهت بهرهمندی از خدمات بهداشت روانی و شبکههای حمایتی، ترس واجتناب از انگ خوردن است. مداخلات زودهنگام در اختلالات روانی شانس بیشتری را برای درمان فراهم میکند اما استیگما (برچسب اجتماعی) درمان فرد را به تأخیر میاندازد.
گافمن (1963) انگ را اینگونه تعریف میکند:«انگ» ویژگی منفی و نامطلوبی است دریک فرد که او را ازدیگران متمایز میکند واو را درنظر دیگران به شکل موجودی کاملاً بد، خطرناک یا ضعیف جلوه میدهد. انگ بر سه نوع است:
1ـ انگ مربوط به زشتیها ومعایب مربوط به بدن مانند انواع معلولیتها.
2ـ انگ مربوط به نواقص و کمبودهای مرتبط به شخصیت فرد مانند اختلالات روانی یا اعتیاد.
3ـ انگهای قومی و قبیلهیی و مربوط به نژاد، ملیتها و مذهبها مانند سیاه پوستها.
بیماریهای روانی همواره با انگ همراه بودهاند. انگزدن به بیماری روانی باعث تبعیض ، کاهش عزت نفس، احساس بیارزشی، افسردگی، انزوا، کاهش گستردهی شبکهی اجتماعی، ضعف درعملکرد فردی و اجتماعی، کاهش عملکرد شغلی، بیکاری و مشکلات اقتصادی برای بیمار، خانواده و جامعه و در انتها منجر به محروم شدن بیمار ازحقوق فردی، اجتماعی وشهروندی میشود.
انگ سبب کاهش پذیرش درمانی می شود و دراین صورت فرد برای مصرف دارو مقاومت میکند یا دارو مصرف نمیکند. انگ مانعی عمده در راه ارائهی خدمات بهداشتروان و ارتقای کیفیت زندگی بیماران، خانوادههایشان و جوامع آنهاست.
بیماران روانپزشکی نسبت به برچسبهای اجتماعی بسته به ساختار شخصیتی خود واکنش نشان می دهند. این بیماران یا افسردهی گوشهگیر میشوند یا عصبانیت خود را به صورت خشم به خود، خشم به دیگران یا احساس عدم تعهد به جامعه نشان میدهند.
توجه به این نکته لازم است که استیگما یک مشکل فردی نیست ومسألهیی اجتماعی است که باید در سطح جامعه حل شود. استیگما نوعی نگرش است و نگرش خود به رفتار منجر میشود . بنابراین اولین قدم در راه کاستن از انگ بیماری روانی تغییر و تصحیح نگرش افراد نسبت به بیماریروانی است واین امر باتکیه بر آموزش و پژوهش امکانپذیر است.
بومان معتقد است که نداشتن آگاهی از علل، علائم و روشهای مختلف درمانی بیماریهای اعصاب و روان درجمعیت و عدم تماس فردی با بیماران ممکناست منجر به نگرشی منفی و بهدنبال آن ایجاد استیگما شود.
ازجمله مداخلاتی که برای کاستن از انگ بیماری روانی میتوان انجام داد به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
مداخلاتی در سطح جامعه درجهت افزایش آگاهی افراد و بهبود تعاملات بیمار با جامعه وآگاهسازی افراد ازنقش تخریبی واژههای: دیوانه، روانی، تیمارستان و جانشینی آنها با واژههای: بیمار روانپزشکی یا بیمارستان روانپزشکی.
اصلاح باورهای غلط که درمورد این بیماران و درمان آنها وجود دارد: داروهای روانپزشکی اعتیاد آورند. بیماران روانی خشن و جنایتکارند و جانشینی آنها با: داروهای روانپزشکی اگر با تجویز و زیر نظر روانپزشک مصرف شوند اعتیادآور نیستند. اغلب بیماران روانپزشکی همانند ما شهروندان عادی هستند ومیتوانند درجامعه زندگی عادی کنند وازحقوق شهروندی برخوردار شوند. این بیماران نه خشن و نه جنایتکارند و بیشتر جرایم توسط افراد عادی انجام میشود.
تماس افراد با بیماران روانی یا مراقبان و خانوادهی آنان و تعاملات اجتماعی گستردهتر با کسانی که مبتلا به بیماریروانی بودهاند و زندگی مفیدی داشتهاند ممکناست نگرشهای افراد را بهچالش بکشند. ساختن فیلمهای مستند از زندگی این افراد مثل فیلم ذهنزیبا از زندگی پروفسور جان نش که مبتلا به اسکیزوفرنی بودهاست، ممکناست درتصحیح نگرش افراد جامعه مؤثرباشد. ازجمله راهکارهای دیگر برای تماس بیشتر با این افراد، جلوگیری ازگسترش مراکز تک تخصصی روانپزشکی و تخصیص تعدادی ازتخت های بیمارستانهای عمومی به تخت روانپزشکی است.
ازجمله وظایف متخصصان، روانپزشکان و روانشناسان، اعتراض و انتقاد به مطالب نادرست و سوگیرانهی رسانهها و مطبوعات نسبت به بیماریها و بیماران روانپزشکی است و تشویق رسانههایی که در انگزدایی فعالند.
مداخلات روانشناختی و رواندرمانی بیماران بهمنظور تعدیل باورهای بیمار نسبت بهخود، ارتقای سطح عزتنفس و توانمندسازی بیمار جهت تسلط بیشتر برزندگی و بازیابی توانمندیهای از دست رفته و بازگشت بیمار به جامعه نقش موثری را ایفا میکند.
درچند دههی اخیر، سازمان جهانی بهداشت و انجمنجهانی روانپزشکی با کمک اقدامات سازمان یافته بیشاز 20کشورجهان نهضت کاستن ازانگ بیماریروانی را ساماندهی کردهاند. درسالهای اخیر درکشور ما در زمینهی انگزدایی(Destigmatization) فعالیتهایی انجام شدهاست. ترس از مراجعه به روانپزشک و روانشناس کاهش یافته، آگاهی خانوادهها بیشتر شده اما برنامهی مدونی جهت انگزدایی وجود ندارد. باتوجه به سهم عمدهی بار بیماریهای روانپزشکی درسلامت عمومی و مشکلات ناشی از انگزنی، ضرورت شناسایی بیشتر عوامل فرهنگی، اجتماعی، روانشناختی و طبی مرتبط با انگ و ایجاد نهضتی درجهت کاستن از انگ بیماریروانی و تبعیضهای ناشیاز آن و ارتقای سطح سلامتروانی را درکشور شاهد باشیم.
ثبت نظر