شماره ۱۰۰۲

برچسب بیماری روانی

دکترفریدون ضرغام - روانپزشک

وقتی، کسی براساس صفات شخصی دیگری روی فرد اخیر قضاوت می‌کند، در اصطلاح این کار را برچسب یا انگ زدن می‌نامند.

متأسفانه، این مسأله، در همه‌ی افراد دچار حالت‌های مشکل در سلامت روان رایج است. این برچسب زدن ممکن است آشکار و مستقیم باشد، مثل وقتی که شخصی درمورد بیماری روانی یا نحوه‌ی‌ درمان دیگری، نظر منفی می‌دهد. اما گاهی این برچسب زدن زیرکانه انجام می‌شود مانند وقتی که کسی گمان می‌کند دیگری ممکن است بی‌ثبات، متجاوز یا خطرناک باشد زیرا دچار حالتی ازحالات نابسامانی‌ روانی است. حتی ممکن است این قضاوت توسط خود شخص هم انجام شود. بعضی از آثار زیانبار برچسب زدن بیماری عبارت است از:
• درک‌نکردن خانواده، دوستان، همکاران و آشنایان وضعیت بیمار را
• تبعیض درکار وتحصیل
• دشواری دریافتن مسکن و ماوا
• تهدید و ارعاب، خشونت یا ایذای جسمی
• مشکلات بیمه‌ی سلامت که به قدر کافی، ناخوشی روانی را پوشش نمی‌دهد.
• این اعتقاد که بیمار هرگز نمی‌تواند در بعضی چالش‌ها موفق شود یا نمی‌تواند موقعیت‌ خود را بهبود بخشد.
مراحل مقابله با برچسب:
در زیر راه‌هایی برای مقابله با این برچسب ذکر می‌شود:
• شروع کردن درمان. ممکن‌است بیمار قبول نداشته باشد که به حالتی دچار است که به درمان نیاز دارد. اینگونه افراد نباید این ترس را به خود راه دهند که داشتن برچسب ناخوشی روانی، سبب جلوگیری از کمک خواستن نمی‌شود. با درمان مشخص می‌شود چه چیزی اشتباه است و از شدت نشانه‌هایی کاسته می‌شود که در کار و زندگی شخصی اختلال ایجاد می‌کنند.
• جلوگیری از ایجاد حس شک به خود و شرم به علت برچسب. برچسب بیماری روانی فقط از جانب دیگران زده نمی‌شود. ممکن‌است اعتقاد غلط بیمار مبنی بر اینکه، این حالت، شناسه‌ی‌ ضعف شخصی است یا باید این حالت را بدون کمک کنترل کرد، سبب شدت یافتن بیماری شود. استفاده از مشاوره‌ی روانشناسیک، آموزش دادن به خود در مورد حالت موجود و ارتباط با افراد دیگری که دچار کسالت روانی هستند به بازیافت اعتماد به نفس کمک کرده و بر قضاوت مخرب درمورد خویشتن پایان داده می‌شود.
• جدا‌نشدن از دیگران. درصورت وجود کسالت روانی، بیمار نباید درمورد گفتن حالات خویش به دیگران مقاومت کند. باید این شجاعت را یافت و به همسر، اعضای خانواده، دوستان یا اطرافیان یا سایرافراد جامعه اعتماد کرد. برای استفاده از مهربانی، حمایت و تفاهم مورد نیاز باید خود را به افراد مورد اعتماد نزدیک کرد.
• خود را معادل بیماری ندانستن. بیمار، بیماری نیست. بنابراین به جای این‌که گفته شود«من دوقطبی هستم» باید گفته شود«من به بیماری دوقطبی مبتلا هستم». به جای آنکه خود را «شیزوفرنیایی»بنامیم، باید گفت«شخص دچار شیزوفرنی» است، هرگز نباید گفت:«من افسرده‌ام» بلکه باید گفت:« من دچار افسردگی بالینی هستم».
• پیوستن به گروه حمایت. بعضی‌از گروه‌های محلی و ملی که در بعضی کشورها وجود دارند دارای برنامه‌های محلی ومنابع اینترنتی می‌باشند که با آموزش افراد مبتلا به کسالت روانی، اعضای خانواده‌ی بیمار و عامه‌ی مردم سبب کاهش تأثیر این برچسب زدن‌ها می‌شوند. درآمریکا تعدادی ازایالات و آژانس‌های فدرال و برنامه‌ها نیز از افرادی پشتیبانی می‌کنند که دچار حالات اشکال درسلامت روان می‌باشند. ازجمله این گروه‌های حمایتی می‌توان آژانس‌های بازتوانی حرفه‌یی و سازمان‌های مربوط به کهنه‌سربازان را نام برد.
• درخواست‌کمک درمدرسه. درصورتی‌که بیمار یا فرزند بیمارش دچار مشکل روانی باشد که بریادگیری تأثیر بگذارد باید مشخص شود طبق چه برنامه‌یی می‌توان به ایشان کمک کرد. تبعیض درمورد دانش‌آموزان به خاطر بیماری روانی خلاف قانون است و لازم است مربیان در هر سطح آموزشی از دبستان تا دانشگاه به بهترین وجه دانش‌آموزان را با کلاس تطبیق دهند. با آموزگاران، استادان یا مدیران مؤسسات باید درمورد بهترین رویکرد ومنابع موجود سخن گفت. در صورتی که آموزگار درمورد ناتوانی دانش‌آموز اطلاعی نداشته باشد ممکن است این وضع به پیدایش تبعیض منتهی شود که سدی در برابر یادگیری ایجاد می‌کند و حاصل آن نمرات ضعیف است.
• سخن گفتن علیه برچسب. بیمار باید عقاید خود را درباره‌ی وقایع جامعه طی نامه به اطلاع روزنامه‌ها ‌برساند یا دراینترنت پخش کند. این کار به رشد یافتن شجاعت و آموختن ایستادگی در برابر دیگران و اطلاع یافتن جامعه از بیماری روانی می‌انجامد.
قضاوت سایرین تقریباً همیشه از سوء‌تفاهم ناشی می‌شود تا فقدان اطلاعات.آموختن پذیرش بیماری و تشخیص نیاز به درمان، یافتن تکیه‌گاه وکمک به آموزش دیگران، بسیار اهمیت دارد.

 

تعداد بازدید : 1489

ثبت نظر

ارسال