بیماران دچار رخدادهای رجعت افسردگی ماژور با خطر عودهای دیگر مواجه هستند، به طوری که این احتمال با تعداد رخدادها افزایش مییابد. راهکارهای پیشگیری از عود هم شامل استفاده از دارو وهم شامل رواندرمانی و به ویژه درمان شناختی ـ رفتاری cognitive-behavioral therapy (باکوتهنوشتCBT) است.
دریک بررسی 8 ماهه و دارای شاهد در چند نقطهی آلمان تعداد 180 بیمار که ازنظر بالینی پایدار بوده و درآن زمان افسرده نبودند وحداقل دچار سه رخداد قبلی افسردگی ماژور شده بودند شرکت داده شدند.
شرکتکنندگان بهصورت غیرانتخابی از 16جلسه CBT برپایهی دستیmanual-based CBT و یا آموزشروانی دست بنیاد manual-based psychoeducation استفاده کردند.
طول مدت جلسهها نیز برای هر مداخله مخصوص بود (برایCBT برابر50 دقیقه و برای آموزش روانی 20 دقیقه).
آموزشروانی شامل اطلاعات، گوش کردن حمایتی و توصیهی فعال بود ولی آشکارا تکنیکهای CBT، تمــرین مــهـــارتها و مرور زندگی و عقدهگــشـایی حـذف شـده بود.
تمامی بیماران از تدبیر داروی نگاهداری (قریب10دقیقه هر3ماه) استفاده کردند ومقدارکلی به طور قابـــلتــوجـه بین گـروهها اختلافی نـداشت.
بهطور قابل توجه تعداد بیشتری از بیمارانCBT نسبت به بیماران گروه آموزش روان، حداقل در 12 جلـسه شرکــت کردنـد (87 دربرابر 73٪).
درپیگیری که تا یک سال بعداز خاتمهی درمان ادامه داشت، در دو گروه نرخ عود(CBT برابر 51٪ و آموزش روان 60٪) و نه زمان متوسط تا عود/رجعت، اختلاف قابل توجه نداشت.
اما، دربیماران دارای 5 رخداد قبلی افسردگی یا بیشتر، استفاده از CBT با 38٪ احتمال عود کمتر درمقایـــسه با آمــوزش روان همـراه بــود.
Am J Psychiatry 2013 Jun
این بررسی دارای چندین محدودیت قابل توجه بوده است:
ـ گروه درمان معمولی به عنوان شاهد نداشته است.
ـ CBT شامل دو برابر زمان تماس درمانگر نسبت به آموزش روان بوده است.
ـ پیگیـــری نسبــتاً کـوتاه بـوده است.
افزون براین مداخلههای آموزشی روان که شامل تکنیکهای اساسی CBT وعقده گشایی است ممکن است بسیار مؤثرتر از نوع محدودیباشد که دراین بررسی به کارگرفته شده است.
همچنین این یافتهها حاکی از آن است که بیماران دچار افسردگی ماژور شدید راجعه که از داروی نگهداری استفاده میکنند بیش از روانــدرمــانیهای با فشردگی کمتر میتـوانـنـد از CBT کمکــی منتفع شوند.
طی یک متا آنالیز بزرگ شبکهیی، نتایج انجام 7 مورد رواندرمانی درمقایسه با حالات شاهد، حداقل بزرگی آثار حاصل شده ولی ازنظر مقایسه نقطه به نقطه اختلافی موجود نبوده است.
تعداد بررسیهایی که رواندرمانیهای مختلف را مقایسه کردهاند اندک است و نه بررسیهای فردی و نه متاآنالیزها دارای اختلاف قاطع دربین درمانها نبودهاند.
دریک بررسی، مصنفان از متاآنالیز شبکهیی استفاده کردهاند تا دادههای حاصل از بررسیهای مقایسهیی مستقیم و آنالیزهایی را به کارگیرند که دارای وجه مقایسهی مشترک بودهاند.
با استفاده از 198 بررسی که بهصورت غیرانتخابی 9314 بیمار دچار افسردگی یا دارای نشانههای افسردگی، رواندرمانی شده بودند و 5805 بیمار شاهد، پژوهشگران اثر بزرگی را برای رواندرمانیهای متعدد (بین شخصی، حمایتی، شناختیـ رفتار، فعالشدن رفتاری، مشکلگشایی، مهارتهای اجتماعی و روانپویایی) با هریک از موارد دیگر یا با لیست انتظار، مراقبت معمولی یا دارونما مقایسه کردند.
برای هر 7روشدرمان، درمقایسه بالیست انتظار(و بهاستثنای مهارتهای اجتماعی) آثار متوسط تا بزرگ و در مقایسه با مراقبت معمولی کوچک تا متوسط بود.
درمقایسهی این یا آن روشدرمانی، درمانها اختلاف قابلتوجهی نداشت جز آنکه درمان بین شخـصی بـرتر از درمان حمایتی بـود.
برحسب ویژگیهای بیمار آثار به دست آمده به صورت متوسط درنمیآید ولی زیر تأثیر کیفیت بررسی و بزرگی نمونه بود به طوری که نتایج بهدستآمده ازنظر کیفیت بالاتر، انحرافکمتر، کوچکتر و بررسیها بزرگتر بودند.
Plos Med 2013 May 28
این نتایج، یافتههای پیشین با آثار قابلقیاس را درمیان داروهای ضدافسردگی همارز میکند.
ناامیدکننده آن است که نمیتوان ویژگیهای بیمار را با بهبودی رواندرمانیهای اختصاصی پیــونـــــد داد و درنـتیــجـــه از هـدف «درمان شخصی شده» دور میشویــم.
با توجه به قابل قیاس بودن، با ملاحظات مقرون بهصرفه بودن میتوان به استفاده از درمانهایی توافق کرد که کوتاهتر، ملموستر و آموزش آنها نسبت به رواندرمانیهای پیچیدهتر مانند روان درمانیهای بین شخصی و روان پویایی آسانتر است.
اما، این دو روش درمان درمقایسه با لیست انتظار دارای اثر اندازه بزرگ و با یک روش درمان(درمان بین شخصی دارای تأثیر مقایسهیی قابلتوجه (در برابر درمان حمایتی) بود و حاکی از آنکه این روشهای درمانی فشردهتر زمانی و پیچیده را میتوان برای بیماران خاص هدف گرفت.
ثبت نظر