زمانی که پسربچهای در دنیای کودکانۀ خود گریه میکند،پدر نیز با تصور اینکه فرزندش را تربیت میکند ، به او تلنگر زده و میگوید «مرد که گریه نمیکنه!»، از همین جا این بذرعلف هرز کاشته میشود. یا زمانیکه مرد برای همسر خود تعیین میکند تا چه لباسی میتواند بپوشد و کدام را نمیتواند ،با چه کسانی اجازه دارد زمان بگذراند و با کدام نه، و بسیاری دیگر از نمونههای از این دست را بارها در محیط پیرامون خود شاهد بودهایم.
مردانگی سمی به مجموعهای از باورها، گرایشها و رفتارهای توهینآمیز و زیان بار اطلاق میشود که ریشه در نقشهای سنتی مردانه دارد و به افراط کشیده میشود. این طرز فکر خطرناکِ «مردانگی»، سلطه، همجنسگرا هراسی (هوموفوبیا) و پرخاشگری را تداوم بخشیده و میتواند برای سلامت روان تمام جنسیتها زیانبار باشد. این موضوع همچنین میتواند عواقب اجتماعی جدی در پی داشتهباشد، و به همین دلیل است که این رفتار را "مردانگی سمی" نامیدهاند. برای برخی از افراد ممکن است به چالش کشیدن تفکرهای قدیمی و واپسگرا و عبور از این جنبههای منفی ارزشهای سنتی و قدیمی مردانه دشوار و زمانبر باشد. بنابراین در گام نخست باید بفهمیم که مردانگی سمی چیست و چرا وجود دارد.
تعریف دقیق این اصطلاح ، یعنی "مردانگی سمی" در طول زمان و در ادوار فرهنگیِ جوامع ، دستخوش تغییر شده و به معنی امروزی رسیده است. مطالعهای در مجله دانشکده روانشناسی (Journal of School of Psychology) از تعریف زیر برای توضیح مردانگی سمی استفاده میکند:
«مجموعه صفات مردانه واپسگرای اجتماعی که سبب افزایش سلطه، کاهش ارزش زنان و ترویج همجنسگرا هراسی و خشونت بیمورد میشوند».
اصطلاح «مردانگی سمی» به این معنی نیست که ایده مردانگی به خودی خود و در ذات ناپسند است. درعوض، به این نکته اشاره دارد که برخی از رفتارها و روشهای فکری که اغلب با نام مردانگی رواج پیدا کردهاند، تأثیر منفی و اغلب خطرناکی حتی بر جهان دارند.
تعاریف بسیاری از مردانگی سمی در پژوهشها و همچنین فرهنگ عامه وجود دارد . در تحقیقی که در سال ۱۹۸۶ و طی گزارشی در نشریۀ دانشمندان رفتارشناسی آمریکا منتشر شد ، مردانگی سمی را در سه ایده اصلی تقسیمبندی نمود. ( The structure of male role norms. American Behavioral Scientist. 1986;)
۱. سرسختی: مردان باید از نظر جسمی قوی، از نظر عاطفی سنگدل و از نظر رفتاری پرخاشگر باشند.
۲. ضد زنانگی: مردان نباید رفتار و عملکردهای زنانه مانند ابراز احساسات و حتی کمک گرفتن از اطرافیان داشته باشند.
۳. قدرت: مردان با تلاش در جهت کسب قدرت و موقعیت اجتماعی و مالی میتوانند احترام دیگران را به دست آورند.
با گذشت زمان ، پیشرفت فرهنگ جوامع ، پدید آمدن ارتباطهای جهانی و به ویژه اینترنت ، اصطلاح مردانگی سمی ، تعریف دقیقتری را به خود گرفت.
۱.قدرت
۲.نداشتن احساس
۳.خودکفایی
۴.تسلط
۵.خلق و خوی مردانگی
طبق ارزشهای سنتی در تعریف مردانگی سمی، هر مردی که به اندازه کافی این ویژگیها را از خود نشان نمیدهد، بهعنوان «مرد واقعی» شناخته نمیشود. اما پافشاری بیش از حد بر مرد واقعی بودن با رعایت این ویژگیها که اشاره شد، در نهایت میتواند منجر به برهم خوردن تعادل روانی و زیانبار درمردی شود که تلاش میکند تا این انتظارات را برآورده نماید.
برخی از نمونه ها عبارتند از:
۱. پرخاشگری
۲. پرخاشگری جنسی
۳. کنترل جنسی : تحت فشار قرار دادن شریک جنسی برای انجام کارهایی که تمایل به انجام آن را ندارد.
۴. نشان ندادن احساس و سرکوب آن
۵. Hyper-Competitive: رقابتی ، یعنی نیاز عصبی به پیروزی به هر قیمتی برای حفظ احساس خود ارزشمندی و قدرت
۶. نیاز به تسلط یا کنترل بر دیگران
۷. تمایل به خشونت یا تعریف و تمجید از آن
۸. گوشهگیری
۹. نداشتن همدلی
۱۰. استحقاق : بر اساس این باور ، فرد خود را نسبت به دیگران خاصتر و برتر میداند.
۱۱. جنسیتگرایی یا تبعیض جنسیتی
در فرهنگ ایرانی ، بسیاری از این تعبیر و تفسیرها وجود دارد ، یکی از بدترین و زیانبارترین آنها اصطلاح " مرد که گریه نمیکنه " میباشد. همین باور میتواند زمینهساز مشکلات جسمانی و روانی و پدید آمدن نشانههای افسردگی و حتی بیماریهای قلبی گردد. این نوع جملهها ناشی از نوع نگاه به مردان در فرهنگها و جامعههای سنتی است و درنهایت سبب تقویت این طرز فکر و منجر به نگرش سمیتر نسبت به این رفتارها شوند.
اصطلاح مردانگی سمی از جنبش مردان اسطورهای در دهه ۱۹۸۰ سرچشمه میگیرد.(mythopoetic men’s movement) این جنبش مجموعهای از فعالیتهای خودیاری و کارگاههای درمانی و مراقبه برای مردان بود که توسط سازمانها و نویسندگان مختلف در آمریکا از آغاز دهه ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ انجام شد. گروههای خاصی از مردان به نقطهای رسیدند که احساس نمودند دیگر قادر به ابراز برخی رفتارهای سنتی مردانه نیستند به ویژه در جامعۀ مدرنی که این ویژگیها را زیانبار میدانست.اعضای جنبش بر این باور بودند که اگر در برابر این ویژگیهای مردانه واکنش نشان ندهند ، به حق زنان تجاوز نموده و جنسیتگرایی را ترویج میدهند.
امروزه بسیاری از مردم مردانگی و نقشهای جنسیتی را ، ترکیبی از رفتارهایی میدانند که توسط عوامل گوناگونی شکل میگیرد، از جمله:
۱. سن
۲. نژاد
۳.گروه و دسته
۴. فرهنگ
۵. جنسیت
۶. دین و مذهب
به این ترتیب، آنچه مردانگی را تعریف میکند میتواند اشکال گوناگونی داشته باشد. آنچه را که یک جامعه یا حتی گروه بهعنوان مردانه تعریف میکند ، ممکن است در جای دیگری پذیرفته نشود.
ریشۀ آنچه که بسیاری از افراد آن را مردانگی میدانند، به هزاران سال پیش و دوران هوموساپینهای اولیه باز میگردد. زمانی که برای اعمال تسلط و بهدست گرفتن مسئولیت از قدرت خود استفاده نمودند. هوموساپینها (Homo Sapiens) را انسان خردمند گویند . آخرین و تنها گونۀ انسانی و تکامل یافته که در حال حاضر روی زمین زیست میکند. موفقترین هوموساپینهای مرد، افرادی بودند که میتوانستند بجنگند و شکار کنند. در آن زمان، مطلوبترین صفات شاید شامل پرخاشگری، بیرحمی و قدرت بدنی میشد. برای قرنها این گونه رفتار ادامه داشت. در طول تاریخ، حاکمان مردانِ حکمفرما با غلبه بر دیگران به قدرت رسیدهاند. این الگو تا دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ بدون تغییر باقی ماند، یعنی تا زمانی که این رفتارهای سنتی مردانه با دیدگاههای جامعه کنونی ناسازگار شد و مردان به این نتیجه رسیدند که این شیوۀ فکری موجب پسرفت و عقب نگهداشتن آنها خواهد شد. با این حال، از آنجا که جامعه امروزی سبب تغییرنگرش نسبت به این رفتارهای مردانه شده است، و همچنین بیشتر افراد از این دیدگاههای پوسیده و کهنۀ مردانگی استقبال نمیکنند،اما وجود دارند گروهها و خرده فرهنگهای خاصی که همچنان قربانی این ناهنجاری میشوند. اینجاست که مردانگی میتواند «سمی» شود. نیازی که ویژۀ گروهی از مردان خاص بوده و مطابق با ایدئولوژی منسوخ به آنها دیکته شده است.
اگر مردی باور داشته باشد که رفتار او در چهارچوب این ویژگیهای اغراق آمیز قرار ندارد و با این دیدگاههای محدود همسو نمیشود، ممکن است احساس کند که در حال کوتاهی است. در نتیجه ممکن است به سرزنش یا اغراق در این ویژگیها روی آورد تا "مردانگی" خود را دوباره برقرار نماید. همین فرآیند است که میتواند منجر به رفتارهای خطرناک برای فرد یا اطرافیان او شود.
اما موضوعی که در این بحث ممکن است تناقض ایجاد نماید ، سوء استفاده از اصطلاح مردانگی سمی است و ممکن است شخصی آن را شامل تمام ویژگیهای مردانه بداند و به سادگی سبب سرکوب تمامی مردان گردد. از دیدگاه سالم، مردانگی به خودی خود سمی نیست. رفتار مردانه زمانی که متعادل گردد ، میتواند ویژگیهای سالمی باشد و فرد بتواند با آنها زندگی نموده و در جامعه به خوبی عمل کند.
مردانگی سمی عاشق عادتهای ناسالم است ، اهمیت به سلامت ، مراقبت از خود و اقدام پزشکی را فقط برای زنان میداند . مطالعهای در سال ۲۰۱۱ نشان داد مردانی که قویترین باورها را در مورد مردانگی داشتند، احتمال مراجعه به پزشک و اقدامهای پیشگیرانه سلامتی بهداشتی در آنها نصف مردان با باور متوسط بود.(J Health Soc Behav. 2011)
به همین ترتیب، مردانگی سمی این ایده را ترویج میکند که مردان «واقعی» با بدن خود مانند ماشین رفتار میکنند، به خواب کمی نیاز دارند، حتی زمانی که آسیب دیدهاند به ورزش ادامه میدهند و برای خود محدودیتهای فیزیکی اعمال نمیکنند. تحقیقات نشان میدهد که پیروی و همسو شدن با هنجارهای مردانه، رفتارهای پرخطری مانند نوشیدن زیاد الکل ، مصرف تنباکو و رژیم غذایی نامناسب را تقویت میکند. مردانگی سمی سبب میگردد این انتخابها عادی جلوه داده شود. (Soc Sci Med. 2007)
مردانگی سمی میتواند بر سلامت روانِ مردی که همسو با آن نیست و برای انجام آن خود را تحت فشار میگذارد ، تأثیر منفی بگذارد. انجمن روانشناسی آمریکا به خطرات ناشی از تلاش برای پایبندی به این ویژگیهای اغراق آمیز مردانه اشاره میکند.
مردان و پسرانی که خود را ملزم به رعایت این ویژگیها میکنند، اغلب اثرات نامطلوبی را تجربه نموده و ممکن است با مشکلاتی مانند زیر روبرو گردند:
۱. افسردگی
۲.مسائل مربوط به تصویر بدن : تصویر بدن به عنوان «تصویری ذهنی که فرد از کل بدن خود دارد، از جمله ویژگیهای فیزیکی و نگرش فرد نسبت به این ویژگیها» تعریف میشود. این همان تصویری است که از خودتان دارید، احساس شما نسبت به بدن و شکل آن و اینکه از نظر فیزیکی در بدنتان چه احساسی دارید.
۳.عملکرد اجتماعی پایین
۴. سوء مصرف مواد
۵. اضطراب
علاوه بر این، از آنجایی که احساس عاطفی یا صحبت آشکار در مورد احساسات، مخالف این ارزشهای سنتی مردانه است، این خطر وجود دارد ، مردانی که با مشکلات در سلامت روان خود دستوپنجه نرم میکنند و ممکن است حتی خودشان از آن آگاه نباشد ، به دنبال مراقبت و درمان اصولی نبوده و در مورد چالش و کشمکشهای خود با دوستان یا خانواده صحبت نکنند و همین موضوع میتواند منجر به انزوا و تنهایی آنها گردد.
نژاد و قومیت یک مرد ممکن است در شیوۀ نگاه او به مردانگی و همچنین درک دیگران از او نقش داشته باشد. برای نمونه، مطالعهای در سال ۲۰۱۳ گزارش داد که میان دانشجویان سفید پوست، مردان آسیایی-آمریکایی کمتر از مردان سفیدپوست یا سیاه پوست آمریکایی تمایل به دیده شدن ندارند. الزام مردانه برای رِواقی ماندن و سرویس دهندۀ خوبی بودن ، میتواند منجر به "جان هنرییسم" (John Henryism) در مردان آفریقایی-آمریکایی شود. ( Psychology of Men & Masculinity. 2013)
اما این نتایج به چه معناست و چه چیزی را میخواهد نشان دهد ؟ جان هنرییسم برای توصیف مردانی به کار می رود که تلاش زیاد را، روشی برای کنار آمدن با مشکلات دانسته و حتی در مواجهه با استرس مزمن و تبعیض نیز از همین راه استفاده میکنند. مطالعهای در سال ۲۰۱۶ "جان هنرییسم" را با افزایش خطر ابتلا به فشار خون و افسردگی مرتبط دانست. (J Black Psychol. 2016)
پسران از هر نژاد و پیشینه قومی که «به اندازه کافی مردانه» رفتار نمی کنند ممکن است در مدرسه مورد آزار و اذیت قرار گیرند. در نظرسنجی که در سال ۲۰۱۵ و در آمریکا انجام گرفت ، نشان داد که ۸۵ درصد از دانشآموزان LGBTQ گزارش دادند که در مدرسه به دلیل ابراز جنسیت یا تمایلات جنسی مورد آزار و اذیت کلامی قرار گرفتهاند.طی این آمارگیری دانشآموزان با ناسازگاری جنسیتی، با بدرفتاری شدیدتر نسبت به گروهیی که با هنجارهای جنسیتی سنتی مطابقت داشتند، روبرو میشدند. (2015 National Climate Survey.)
مردانی که دچار مردانگی سمی هستند ، کمتر درگیر آنچه محققان «رفتار کمککننده» مینامند، میشوند. این بدان معناست که آنها هنگامیکه شاهد قلدری یا مورد تعرض قرار گرفتن شخصی میشوند ، شاید مداخله انجام ندهند. مطالعهای در سال ۲۰۱۹ نشان داد که مردانگی سمی میتواند مانع از آرام نمودن و تسلی بخشیدن به قربانی، درخواست کمک و ایستادن در برابر مجرم شود. ( Journal of School Psychology. December 2019)
مردانگی سمی میتواند خطرناک گردد ، چرا که رشد و تعریف فرد را از معنای مرد بودن محدود نموده و ممکن است سبب تعارض در درون مرد و محیط پیرامون وی شود. این مفهوم که تعارض نقش جنسیتی نامیده میشود، بر مردی که این ویژگیها را ندارد فشار وارد میکند. هنگامیکه یک مرد یا حتی یک پسر بالغ دنیا را از دریچه محدودی میبیند که این ویژگیهای مردانه اغراق آمیز ارائه میدهد ، ممکن است منجر به این احساس گردد که تنها با قرار گرفتن در چهارچوب این ویژگیها، پذیرفته خواهند شد.
مردانگی سمی کنترل نشده و رفتارهایی که میتواند ایجاد کند ممکن است به موارد گوناگونی منجر شود، مانند:
۱. قلدری
۲. چالشهای تحصیلی و انضباطی
۳. زندان
۴.خشونت خانگی
۵.تجاوز جنسی
۶. رفتارهای مخاطره آمیز
۷.سوء مصرف مواد
۸. خودکشی
۹. آسیب روانی
۱۰. کمبود دوست و ارتباط اجتماعی
برخی دیگر از نظریهها نیز حاکی از آن هستند که مردانگی سمی در سلامت جسمانی نقش دارد. همانگونه که پیش از این اشاره شد ، این طرز فکر میتواند منجر به عدم رعایت برخی مراقبتها شده و مراجعه به پزشک و یا صحبت کردن از مشکلات را مانع گردد . چرا که هرگونه از این کارها سبب بروز احساس بیکفایتی، ضعف و مردانگی کمتر میشود.
در آغاز نقش جنسیتی ( Gender role) را باید تعریف کنیم. نقش جنسیتی، یک نقش اجتماعی، شامل طیفی از رفتارها و نگرشهایی است که بهطور کلی برای یک فرد بر اساس جنسیت آن فرد قابل قبول، مناسب یا مطلوب تلقی میشود و اغلب بر مفاهیم مردانگی و زنانگی متمرکز هستند. ویژگیهای مربوط به این انتظارات جنسیتی ممکن است در میان فرهنگها متفاوت باشد، در حالی که ویژگیهای دیگر ممکن است در طیف وسیعی از فرهنگها مشترک باشد.
اما فشارهای اجتماعی، انتظارات از سوی خانواده ، اطرافیان و حتی مذهب، میتواند برای مردی که درگیر و در پی هویت مردانه خود است، میتواند بدون اینکه حتی خودش بداند ، شرایط دشواری را برای او ایجاد نماید.
تعریف نوین مردانگی در فرهنگ و جامعۀ امروز دستخوش تغییرات بسیاری شده ، به طوری که مردان نیز مانند تمام انسانهای دیگر آشکارا طیف وسیعی از احساسها را تجربه میکنند . آسیب پذیر هستند ، مهربانی و ملایمت دارند ، به صورت متقابل وابسته میشوند و همکاری دارند .
این تعریفهای جدید به معنای کنار گذاشتن تمام ویژگیهای سنتی مردانه نیست. برای نمونه قدرت و ماجراجویی، ممکن است به برخی افراد کمک نموده تا مردانگی خود را تعریف کنند. با این حال، این ویژگیها نباید تمام تعریف یک فرد از مردانگی باشد ، بلکه تنها یک جنبه کوچک از هویت او را تشکیل دهند. مردانگی موضوعی نیست که جامعه یا هر تعریفی بتواند در فرد القا کند و یا بتواند آن را از بین ببرد. این به هر فردی بستگی دارد که هویت خود را تعریف نماید. بسط و ادغام مفاهیم جدید در تعریف یک فرد از مردانگی ممکن است به آنها در درک بهتر و پذیرش خود و دیگران کمک کند.
تغییر در مردانگی سمی یک شبه اتفاق نخواهد افتاد. اما هرچه افراد بیشتری شروع به تعریف نسخه خود از مردانگی میکنند و از تجربۀ افراد در این تعریف استفاده میشود، نقشهای جنسیتی در مقیاس بزرگتر تغییر را آغاز خواهند کرد. در سطح شخصی نیز برای یک فرد ، تغییر نگرش میتواند آسان باشد و این فرصت را در اختیار دیگران میگذارد تا به تغییر تعاریف آنها کمک کنند. سخن گفتن با دوستان و به اشتراک گذاشتن عواطف یا احساسات خود در مورد موضوع، بحث آزادانه بدون قضاوت یا انتقاد میتواند مسیر مناسبی برای حرکت به جلو باشد. زیر سوال بردن عمدی و مقابله با ویژگیهای اغراق آمیز میتواند به فرد و اطرافیان کمک نموده تا تعریف تازهای از مردانگی داشته باشند و از الگوهای فکری منسوخ و آسیبرسان توسط مردانگی سمی عبور کنند.
در طول سالها، انجمن روانشناسی آمریکا (APA) متوجه شد که فشارهای اجتماعی برمردان میتواند عواقب شدیدی برای افراد و همچنین جامعه میتواند داشته باشد. از اینرو با مطالعه و بررسیهای بسیار ، دستورالعملهای جدیدی برای شیوههای روانشناختی ایجاد نمود که به حل برخی از مشکلات مرتبط با مردانگی سمی کمک نماید. تکیه بر بیش از ۴۰ سال تحقیق نشان میدهد که مردانگی سنتی از نظر روانی بسیار آسیب رسان است. این انجمن همچنین گزارش داد که اجتماعی نمودن پسران با هدف سرکوب احساساتشان ، سبب ایجاد آسیب درونی و بیرونی میشود.
پژوهشگران در این زمینه دریافتند هنگامیکه کلیشهها و انتظارات فرهنگی از میان برداشته شد ، تفاوت زیادی در رفتارهای پایه و اساسی بین زن و مرد وجود نداشت. برای نمونه طی یک کارآزمایی که شرکت کنندگان در آن فعالیتهای روزانه خود را ثبت میکردند، مردان به اندازه زنان از نگهداری و مراقبت از کودکان لذت میبرند. (Feminist Economics. 2015)
اگر احساس می کنید این تعاریف و احساس منفی مردانگی سمی را تجربه میکنید، به متخصص روانشناس در این زمینه مراجعه کنید . آنها میتوانند به شما کمک کنند تا بفهمید که چگونه این موضوع بر زندگی شما تأثیر میگذارد و به شما کمک میکند تا از الگوهای ناسالم، رفتارهای خطرناک و باورهای زیانبار رها شوید.
مهم است بدانید که تمام رفتارهای سمی در مردان ناشی از مردانگی سمی نیست. همچنین مهم است که اقدام به سرزنش نکرده و از زیربار مسئولیت خود در این رابطه فرار نکنیم. چند راهکار پیشگیری وجود دارد که می تواند به مردان جوان کمک کند تا از دچار شدن به مردانگی سمی جلوگیری کنند. این موارد عبارتند از:
۱. آگاهسازی و آموزش با ایجاد کمپینهای مرتبط برای تغییر هنجارهای اجتماعی و فرهنگی پیرامون مردانگی سمی
۲. آموزش به پدر و مادر در مورد آسیبهایی که برخی روشهای منسوخ تربیتی از جمله تنبیه بدنی و تحقیر به کودکان وارد میکند.
۳. آموزش به پدر و مادر در مورد اهمیت ایجاد فضای امن و پرورشی
۴. آموزش به پدر و مادر در مورد اهمیت آموزش شیوۀ کنترل و سامان دادن احساسات به کودکان خود
۵. شناسایی و درمان ناراحتیهای روانی
۶. ارائه برنامههایی که به طور مثبت پسران و مردان را در جامعه درگیر میکند.
۷.ترویج روابط سالم که عاری از هرگونه بدرفتاری ، سوء استفاده و خشونت باشد.
بنابراین شناسایی این ویژگی ، نخستین گام برای از بین بردن آن است . در ادامه تلاش برای پرهیز از اختصاص دادن برخی صفتها و ویژگیها به هویتهای جنسیتی گوناگون و سپس رضایت داشتن از آنچه که هستید ، صرف نظر از هویت جنسی و ظاهر خود (یا هر شخص دیگری)، یعنی اینکه مسیر در جهت درست است.
مردانگی سمی به قدری در جامعۀ ما ریشه دوانده است که بیشتر افراد در مقطعی اثرات آن را تجربه میکنند. از جمله عوارض تلخی که این ویژگی به همراه دارد ، قتلهای ناموسی است. خبرگزاری دویچهوله آلمان به نقل از سازمان حقوق بشر ایران ، در گزارشی که روز ۱۷ دی ۱۴۰۳ منتشر نمود، به آمار بالای قتل زنان در ایران به دست اعضای مرد خانواده پرداخت. بنا بر گزارش آنچه که "قتل ناموسی" نام گرفته، با ارقام هشداردهندهای در حال افزایش است . قربانیان این قتلها زنانی بودهاند که به دست شوهران یا پدران خود کشته شدهاند، آنها یا از ازدواجهای اجباری و آزاردهنده فرار کردهاند یا درخواست طلاق دادهاند یا ادعا شده که آبروی خانواده را به خطر انداختهاند.
این سازمان در گزارش خود با اشاره به افزایش چشمگیر این خشونت که "به قیمت جان یک زن بهطور متوسط هر دو روز یکبار در ایران تمام میشود"، تاکید میکند که این بخشی از مواردی است که بهطور عمومی گزارش میشوند و آماری واقعی از تعداد قتلهای ناموسی در ایران وجود ندارد، زیرا بسیاری از موارد قتل زنان گزارش نمیشوند یا بهطور غلط بهعنوان خودکشی و تصادفات گزارش میشوند.
با این حال پژوهشهایی که تاکنون انجام شده نشان میدهد که تعداد این قتلها قابل توجه و بهطور مداوم در حال افزایش است. طبق گزارش در تنها نیمه اول سال ۲۰۲۴، ۹۳ مورد قتل زنان در این کشور گزارش شده که تقریباً ۶۰ درصد بیشتر از همین دوره در سال ۲۰۲۳ است. این در حالی است که تنها در سال ۲۰۲۳ مجموعاً ۱۴۹ قتل زنان ثبت شده که بیانگر بهطور متوسط یک قتل در هر دو روز است. در حدود ۱۰ درصد از موارد، دختران جوان بهطور مستقیم قربانی قتلهای جنسیتی شدهاند. این شامل همه گروههای سنی است، اما بیشتر قربانیان زیر ۳۰ سال بودهاند و کودکان اغلب شاهد این جنایات بودهاند . این قتلها در سراسر کشور رخ دادهاند و در تهران بیشترین تعداد موارد ثبت شده است.
این اعداد آمار و گزارشهایی است که بر سازمان حقوق بشر در ایران منتشر نموده ، روزنامه شرق چاپ تهران چهارشنبه ۱۴ تیر در گزارشی با استناد به آمار رسمی اعلام کرد از خرداد ۱۴۰۰ تا پایان خرداد ۱۴۰۲ دستکم ۱۶۵ زن در ایران به دست یکی از مردان خانواده خود کشته شدهاند که ۴۱ مورد آن در حوالی پایتخت بوده است.بر اساس این گزارش، تنها در سه ماه نخست سال ۱۴۰۲ دستکم «۲۷ زن» با عناوین «ناموسی» به دست همسر یا پدر خود کشته شدهاند.
از عوامل مهم این پدیده ، به عدم آموزش و نبود قوانین بازدارنده میتوان اشاره نمود. در ادامه و در صورت بررسی عمیقتر شاید بتوان مجموعهای از مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و سرخوردگی روزافزون و بسیاری از دلایل جامعه شناسی را عامل افزایش خشونت در خانوادههای ایرانی دانست و همین خشم گاه در نتیجه اختلافهای ساده، منجر به بروز خشونتهای خونین میشود.
برچسب ها
ثبت نظر