بدیهی است پزشکان هم مشابه همهی مردم دچار بیماری میشوند، اما درمورد سلامتی و بیماریهای خود عادات متفاوتی داشته و شیوههای مختلفی بهکار میبرند. دراین نوشتهی کوتاه به بعضی از این موارد اشاره میشود:
ـ پزشکانی هستند وسواسی که روزانه فشارخونشان را اندازه میگیرند ـ حتی بعضیها 2تا3بار در روز ـ و ماهی یکبار آزمایش خون و ادرار انجام میدهند و E.C.G میگیرند.
ـ درمقابل پزشکان پُر سنوسالی هستند که در تمام مدت عمر یکبار فشارخونشان را اندازه نگرفته و یکبار هم آزمایش خون نگرفتهاند. پزشک هفتاد و چندسالهای میگفت من درعمرم یکبار در دورهی دانشجویی در آزمایشگاه دانشکدهی پزشکی گروه خونم را تعیینکردم و یکبار هم آزمایش خون هنگام ازدواج انجام دادم.
مسلم است که این دو تفکر هردو افراطی است.
درمورد بروز علائم بیماریهم این افراطگری وتضاد مشاهده میگردد.
ـ پزشکانی هستند که مدتهاست دردهای جلوی قلبی دارند. یا همراه اجابت مزاج خون دفع میکنند. یا دچار شب ادراری شدهاند. یا از سردردهای مکرر، یا دردهای شکمی رنج میبرند و .... و سرخود داروهایی را مدتهاست مصرف میکنند و از انجام اقدامات تشخیصی طفره میروند و زمانی سراغ تشخیص علت میروند که کار از کار گذشته است.
ـ مواقعی هم که پزشکان بیمار ناراحتیهای خود را با همکاران نزدیک یا متخصصان مطرح میکنند ولی بهصرف پزشک بودن، طبیب مربوطه که مورد مشاوره قرارگرفته مطلب را جدی تلقی نکرده و بدون انجام معاینه یا بررسیهای پاراکلینیکی دستورهایی گذرا و سرپایی میدهد که چهبسا مشکلاتی جبرانناپذیر بهبار میآورد.
اجازه دهید باتوجه به نکات فوق نتیجه بگیریم که:
1ـ پزشکان دربارهی کنترل سلامتی و بیماری خود از وسواس وافراط و تفریطهای بیجا خودداری نمایند.
2ـ پزشکان علائم بیماری خود را جدیگرفته و از خوددرمانی حتیالمقدور پرهیز کنند.
3ـ پزشکان طرف مشاوره، با همکار بیمار همانند سایر بیماران رفتار کرده و از او یک شرححال خوب و کامل گرفته و یک معاینهی دقیق و کاملتری انجام داده و در صورت لزوم از آزمایش و وسایل تصویری مشابه بیماران معمولی بهره بگیرند و مهمتر از هم اینکه او را بهحال خود رها نکرده و پیگیریهای لازم را انجام دهند.
ثبت نظر