سرزمینهای طبرستان و دیلمان که درقسمت شمال البرز، درپناه کوهها و جنگلهای سرسبز و درههای صعبالعبور قراردارند، مامن مردمانی است که ازقدیمالایام و حتی پیش از اسلام حاکمیت خود را حفظ نموده بودند، به طوری که درزمان حکومت انوشیروان (خسرو اول۵۳۱ تا ۵۷۹ میلادی) این نواحی یک نوع حکومت خودمختار داشتند.
بعد از فتوحات مسلمانان درنواحی مختلف ایران، ورود دین مبین اسلام به ایران، گروههایی از طرفداران خاندان امام علی(ع)به نواحی طبرستان و دیلمان عزیمت نمودند و ازجفای حکام جور وقت به این نواحی رفتند. استقبال مردم نواحی طبرستان ودیلمان از آنان پرشور بود. چنانکه پس از استقرار داعی کبیر حسنبن زید، جمعکثیری از مردم طبرستان (مازندران) و دیلمان (گیلان) به طرفداری از او برخاستند. اسفار پسر شیرویه با شورش علیه سامانیان توانست گرگان، طبرستان، قزوین، ری، کاشان، و قم را به زیر فرمان خود درآورد. اسفار فرماندهی سپاه خود را به یکی از فرماندهانش به نام مرداویج پسر زیار سپرد. اسفار با طغیان سپاهیان روبرو شد و درسال 316 هجری قمری درطالقان به قتل رسید. مرداویج علاوه بر تسلط بر مازندران وقسمتی از گیلان بر ری و قم و ابهر وهمدان دست یافت. او پس ازفتح اصفهان قصد حمله به بغداد را داشت.
او بیان کرده بود که قصد بازگرداندن سلطنت ساسانیان را دارد و حتی مراسم جشن سده را احیا نمود ولی در اصفهان به دست غلامان ترک خود در حمام از پای درآمد(323 هجری قمری).
سه تن از فرزندان بویه ماهیگیر گیلانی به خدمت امرایآلزیار درآمدند.
علی و احمد وحسن بویه، به خدمت مرداویج درآمدند. علی پسر بویه، سردار مرداویج شد و پس از قتل مرداویج، غلامان ترک او از ترس دیلمیان به اطراف گریختند. علی به کمک برادرش احمد، اهواز را فتح کرد (326 هجری قمری) سپس به فارس رفت واحمد پسر دیگر بویه کرمان را فتح نمود (334 هجری قمری). علی به بغداد رفت و خلیفهی عباسی، را مطیع خود کرد. خلیفه، القاب خاصی به برادران بویه بخشید و علی به عمادالدوله، حسن به رکنالدوله و احمد به معزالدوله ملقب شدند.
احمد معزالدوله دیلمی دستور داد تا شب امامعلی (ع) در بغداد متوقف شود و برای اولین بار مراسم رسمی عزاداری حضرت اباعبدالله حسین(ع) درسال352 هجری قمری برپا شد. درمحرم آن سال بازارهای بغداد تعطیل شد. جمعکثیری از مردم گرد هم آمدند. خیمههای عزا برپـا شـد و زنان بر سر و روی خود زدند و از آن زمان عزاداری حضرت امام حسین(ع) برپا شد. علیعمادالدوله که فرزندی نداشت پسر حسنرکنالدوله راکه پناه خسرو ملقب به عضدالدوله بود به شیراز فرا خواند تا ولیعهد او شود.
پنـاه خسرو عضدالدوله دیلمی بر شیراز و سواحل و بنادر خلیجفارس حکومت یافت.
عضدالدوله دیلمی در زمان به حکومت رسیدن42سال داشت و زیر دست ابنعمید وزیر تربیت یافته بود. اوکنیهی ابوشجاع و لقب شاهنشاه را یافت و از خلیفهی وقت عباسی لقب تاجالمله را دریافت کرد و خلیفه دخترش را به زنی گرفت و داماد او شد.
فنا خسرو عضدالدوله دیلمی در مجد وعظمت شیراز کوشید.
بنای سد محکم سنگی روی رود کر به نام بند امیر (درچند فرسنگی شیراز)، که به عنوان پل نیز قابل استفاده است. ساخت یک کاخ با360 اتاق در شیراز احداث کرد. کتابخانهی بزرگ عضدی و شهرکی برای اقامت سربازان خود در سرزمینهای جنوبی شیراز به نام (فناخسرو) از اقدامات او میباشد. درضمن شفاخانهی عضدی شیراز را بنا نهاد. عضدالدوله دیلمی در سال 371 هجری قمری با مشورت محمدبنزکریای رازی طبیب عالیقدر ایرانی در بغداد بنای بیمارستانی راگذاشت که به نام او (بیمارستان عضدی) بغداد شهرهی آفاق گشت.
مشهور است که رازی درمحل احداث بیمارستان طرف مشورت بوده و چند قطعه گوشت را درمحلات مختلف بغداد قرارداد و محلی که گوشت کمتر فاسد گردیده بود را برای احداث بیمارستان انتخاب کرد. بیمارستان عضدی بغداد دارای داروخانهی مجهزی بود. آیا میتوان شفاخانهی عضدی شیراز را سنگ بنای بیمارستان عضدی بغداد دانست؟ عضدالدوله دیلمی در سال 372 هجریقمری به صرع مبتلا شد و در بغداد درگذشت و جسدش را به نجفاشرف انتقال دادند و درآنجا دفن نمودند.
ثبت نظر