شماره ۹۴۸

دکترابراهیم حشمت (۲)

(بخش پایانی)

شدت گرفتن حملات دولتیان به نهضت جنگل: حمله قوای دولتی به فرماندهی ایوب‌خان میرپنج و حمایت هواپیماهای انگلیسی در بمباران مواضع جنگلی‌ها که بی‌وقفه انجام می‌شود سبب حرکت میرزاکوچک جنگلی به همراه 943 نفر از یاران به طرف لاهیجان می‌شود که با مشکلات فراوان روبرو می‌شود. میرزا دراین ایام پرمخاطره این شعر  را زمزمه می‌کند.

 رسم عاشقی نیست با یک دل دودلبر داشتن           یا زجانان یا زجان بایست دل برداشتن

درلاهیجان میرزاکوچک‌خان و دکترحشمت به هم پیوستند وقوای آزادیخواه آنان به1433 نفربالغ شد. در روز اول شعبان 1337 قمری به دشت کجور در31 کیلومتری جنوب تنکابن می‌رسند.
 تا این زمان دکتر حشمت در آزمونهای بزرگی شرکت کرده بود. در زمــــان محاصره‌ی ماسوله دکتر حشمت و یارانش از مسیر صعب‌العبور قله‌های شاندرمن عبور کرده بودند. در زمان حمله‌ی‌ امیراسعد (فرزند سپه سالار تنکابنی) به شرق گیلان دکتر حشمت و قوایش او را در رودسر شکست داده بود و درزمان حمله‌ی شخص سپه سالار تنکابنی نیز با رشادت او را مغلوب نموده بود.
اسارت و شهادت:
درایام صعب ‌عقب‌نشینی به کجور دکتر حشمت دریافته بود که عمر نهضت جنگل به پایان نزدیک می‌گردد. چندی قبل بین سران جنگل و وثوق‌الدوله (صدر اعظم وقت) مذاکراتی صورت گرفته بود و تیمورتاش (سردار معظم خراسانی) امان نامه و قرآن مهر شده برایش فرستاده بود هرچند که میرزا کوچک‌خان با تسلیم او موافق نبود. دکتر بنابر طبع ظریف ونفس سلیم سعی نمود که با تسلیم خود جان یاران را نجات دهد. (میرزاکوچک خان جنگلی دستور داده بود که به طرف قزاقان ایرانی شلیک نشود ولی قزاقان دولتی به انقلابیون رحم نمی‌کردند) دکتر حشمت درقلعه گردن تنکابن تسلیم می‌گردد. قزاقان  به بهانه‌ی اینکه رئیس کل قوای قزاق (ژنرال استاروسلسکی) در رشت اقامت دارد، آنان را روانه رشت می‌کنند که دراین هنگام شمار یاران دکتر حشمت به180 نفر رسیده بود که به همراهی 8 قزاق به طرف رشت حرکت می‌کنند. در نزدیکی «دیوشل» او را از همراهان جدا می‌کنند و با درشکه به لاهیجان می‌فرستند. لفظ «تسلیم» دکتر حشمت به دستگیری تبدیل می‌شود و آزار و اذیت او و یارانش شروع می‌شود. دکتر درمی‌یابد که وعده‌های داده شده دروغ بود. یک روز بعد از ورودش به رشت او را به دادگاه می‌برند که براثر شدت شکنجه قوای دولتی خون از پاهای او جاری بود. محاکمه‌ی ظاهری درچند دقیقه به طول می‌انجامد وقتی از او سوال می‌شود که میرزاکوچک‌خان درکجا می‌باشد و دکتر جواب منفی می‌دهد. سرتیپ عبدالجواد قریب (متین الملک) برخاسته وسیلی محکمی برگوش او می‌زند که یک اقدام ناجوانمردانه بود. محاکمه‌ی دکتر حشمت به زودی پایان می‌یابد و او را در ساعت 5 بعدازظهر با درشکه به میدان اعدام می‌آورند و از درشکه پیاده می شود و به پای دار می‌رود و شرط می‌کند که در صورت عدم بستن دستهایش حکم اعدام را امضا می‌کند با تهور وآرامش شنل خود را از دوش برمی‌دارد و عینک را از چشم دور می‌نماید و بربالای چهارپایه رفته و طناب‌دار را برگردن خود می‌اندازد آخرین سخن او این بیت بود.

 منصور وارگر ببرندم به پای دار             مردانه جان دهم که جهان پایدارنیست

دراین زمان جمعیت به هیجان درمی‌آیند وماموران به دستور تیمورتاش مجبور به تیراندازی می‌شوند تا مردم را متفرق کنند و سپس دکتر حشمت را اعدام می‌نمایند و این در 4 اردیبهشت 1298شمسی برابر با شعبان 1337 قمری و 1915 میلادی بود. پیکرش توسط کاس آقا حسام معروف به خیاط درگورستان محله چله خانه به خاک سپرده می‌شود. سید اشرف الدین حسینی (نسیم شمال) دوبیتی درشهادت او می‌سراید میرزاکوچک‌خان در فراق او می‌گوید: «فقدان او ضربه‌یی است که هنوز از آن کمر راست نکرده‌ام» اما یاد او باقی می‌ماند و استاد ابراهیم فخرایی ازیاران میرزا و نویسنده‌ی کتاب «سردار جنگل» اشاره می‌نماید که زارعین لاهیجان هرگاه شالیزارهای خود را با آب (حشمت رود) آبیاری می‌نمایند جهت شادی روح مرحوم دکتر حشمت‌قسمتی ازمحصول خود را صرف خیرات به مستضعفان می‌نمایند. اکنون میدانی در شهرستان لاهیجان به نام دکتر حشمت مزین می‌باشد.

تعداد بازدید : 1748

ثبت نظر

ارسال