شماره ۹۴۵

چگونگی درمان شوپنهاور

چگونگی درمان شوپنهاور

یکی از واپسین آثار‮ «‬اروین یالوم‮» ‬روانپزشک و روان درمانگر برجسته که به فارسی ترجمه شده درمان شوپنهاور است‮. ‬بی شک این کتاب یکی از آثار جاودانه ی این استاد دانشگاه استنفورد است که ترجمه ی سلیس و روان دکترحمید طوفانی برغنای آن افزوده است‮. ‬راقم به بهانه‌ی آن فتح بابی می‌کند پیرامون برخی آرایی که دراین کتاب به‮ ‬غایت خواندنی مطرح شده است‮.‬

چهارشنبه 28 فروردین 1392 ساعت 11:52
دکتر علی نیک جو - رزیدنت اعصاب و روان

یکم‮ ) «‬آرتور شوپنهاور‮» ‬یکی از برجسته‌ترین متفکران قرن گذشته است که تأثیری بی‌بدیل بربزرگ‌ترین نام‌آوران پس ازخود برجای نهاده است‮. ‬اندیشمندانی چون‮ «‬فروید‮» ‬و«نیچه‮» ‬بی‌تردید از او تأثیر بسزایی گرفته‌اند‮. ‬ازهمین رهگذر می‌توان گفت یکی از آبشخورهای مدرنیته دردنیای‮ ‬غرب آرای شوپنهاور بوده است‮.‬
راقم براین نظر است که ‮ ‬Central Core‮ ‬ هسته‌ی مرکزی اندیشه‌ی فروید که همانا‮ «‬نظریه رویا‮» ‬،‮ «‬ناخودآگاه‮»‬،‮ «‬مکانیسم‮  ‬دفاعی سرکوب‮» ‬و‮ «‬لیبیدوی جنسی‮» ‬است وام گرفته از تفکرات شوپنهاور می‌باشد‮. ‬شوپنهاور به طرز عمیق والبته‮ ‬غریبی نسبت به‮ «‬انسانیت انسانها‮» ‬بدبین بود‮. ‬چه بسا او تخم این اندیشه را در ذهن‮ «‬توماس هابز‮» ‬کاشت که‮ «‬انسان گرگ انسان است‮». ‬قرینه‌ی آرای او در سپهر سیاست را می‌توان دراندیشه‌ی‮ «‬ماکیاولی‮» ‬و اثر سترگ او ـ شهریارـ یافت‮. ‬با این تفاوت که ماکیاولی تنها به
‬Explain‬ ‮‬/ تبیین آنچه درطول تاریخ دریافت کرده،‮ ‬نشست وشوپنهاور ازاین گذشته به مقام توصیه و تجویز روی آورد‮. ‬او‮ «‬مارکس»وار تأکید کرد‮: «‌‌‬فیلسوفان تا به امروز به تفسیر انسان نشسته‌اند از این پس باید به تغییر انسان قیام کرد‮».‬
او ارتباط میان آدمیان را به سان‮ «‬جوجه تیغی‮» ‬می دانست که سرما و تلخی گزنده شان آنها را وادار به نزدیکی به هم می کنند،‮ ‬اما به محض اولین قرابت،تیغ‮ ‬هایشان جانشان را زخم می زند و باز از هم دور می شوند‮. ‬او معتقد است که تمام روابط انسانی براساس چرخه ی بی‌پایان و البته ملال آور«خواستن‮»‬،‮ «‬ارضا‮»‬،‮ «‬دلزدگی‮» ‬و‮ «‬خواستن مجدد‮» ‬می چرخد‮. ‬او براین رأی است که آدمی درطول تاریخ همیشه چیزی را با میل شدید طلب کرده است،‮ ‬آن را به دست آورده،‮ ‬لحظه‌یی کوتاه از ارضای آن لذت برده،‮ ‬بعد به سرعت دلزده شده و‮ «‬من می‌خواهم بعدی را‮» ‬جسته است‮. ‬او می‌گوید باید این سیکل را ازجایی برید.چگونه؟ با‮ «‬عدم اعتماد‮» ‬با‮ «‬دوری از انسان‌ها‮» ‬و با‮ «‬نخواستن‮».‬
دوم‮) ‬کارجالبی که‮ «‬یالوم‮» ‬کرده این است که تجسم یکصد سال بعد شوپنهاور ـ فیلیپ ـ‮  ‬را به بهانه‌یی وارد‮ / ‬Group therapy‮‬گروه درمانی یک روانپزشک و روان درمانگر اگزیستانسیالیست ـ ژولیوس ـ می‌کند و‮/ ‬Maturation‮ ‬بلوغ‮ ‬هیجانی عقلانی او را درکنار سایر مراجعان به خوبی نمایش می‌دهد‮. ‬او نشـــان می‌دهد که چگونه می‌توان به‌جای گریز از هر نوع Relationship/‮ ‬ارتباط ـ که اساساً‮ ‬ناگزیرـ است‮. ‬رابطه‌یی بالغ‮ ‬ـ بالغ‮ ‬برقرارکرد و ازآن درجهت بارور کردن اندیشه و احساس سود جست‮. ‬چنین رابطه‌یی اگر به جدایی و رنج ناشی ازجدایی هم بیانجامد،‮ ‬لاجرم باعث پختگی و کارآمدی آدمی می‌شود و نه خسران و بدبینی و تلخ اندیشی او‮.‬
سایکوتراپی یالوم‮ (‬دراینجا ژولیوس‮) ‬تجسم امروزین شوپنهاور‮ (‬دراینجا فیلیپ‮) ‬را به این پارادایم می‌رساند که از اساس سرشت انسانی و سرنوشت او درآن است که مدام درحال جنگیدن باشد تا ازپس همه‌ی این سایش‌ها و زمین خوردن ها وبرخاستن‌ها وباز افتادن‌ها و باز ایستادن‌ها « ‬انسانی دیگر‮» ‬متولد شود‮. ‬از آن جنس که‮ «‬عیسی‌بن‌مریم‮» ‬انتظارش را می‌کشید‮: «‬رونده راه‌هایی که نیاز به آن بسیار زیاد است و روندگان آن بسیار کم‮». ‬از این منظر روان درمانی اگزیستانسیالیستی به طور اعم ونگاه یالوم بالاخص در پی تخفیف و تســـکین مــوقت رنج های آدمی نیست بلکه در پی‮ ‬Sublimation‮ ‬و تصعید این دردها به موتور محرکه ی‮ «‬انسان بودن‮» ‬و«انسان ماندن‮» ‬است‮.‬
ازاین منظر می‌توان فهم کرد که چرا مرحوم دکتر شریعتی دعا می‌کرد‮:«‬خدایا رنج‌های عظیم و دردهای عزیز برجانم ریز‮».‬چه رنج‌های بزرگ باعث می‌شوند‮  ‬تا آدمی رنج‌های کوچک روزمره‌ی زندگی را کمتر حس کند.روح‌های کوچک با رنج‌های کوچک حقیرتر و فقیرتر ودرمانده‌تر و یأس‮ آلودتر و نزارتر می‌شوند و روح‌های بزرگ با رنج‌های بزرگ عظیم‌تر ومهربان‌تر وصمیمی‌تر و دلنشین‌تر ومقاوم‮‌‬تر می‌‌گردند‮. ‬اگر بپذیریم درحوزه‌ی روانپزشکی و روان درمانگری اصل اساسی درمان بر‌مبنایyhtapmE/‬ همدلی می‌باشد،‮ ‬یالوم براین باور است که تنها روان درمانگری می‌تواند‮ ‬Empathy‮ ‬برقرار کند که خود درزندگی شخصی‌اش رنج دیده باشد و درد کشیده باشد‮. ‬آن‌کس که‮ «‬ابراهیم وار‮» «‬از آتش تنهایی،‮ ‬آتش یأس،‮ ‬آتش ناامیدی،‮ ‬آتش اضطراب واضطرار گذشته باشد می‌تواند شفابخش آدمیان دردمند و رنجور باشد‮».‬
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
سوم‮) ‬نکته‌ی دیگری که در روان درمانگری اگزیستانسیالیستی وجود دارد و در سایر نحله‌های سایکوتراپی کمتر یافت می‌شود آن است که مراجع و درمانگر با هم از یک سطح شروع می‌کنند وبا هم رشد می‌کنند و با هم راه صواب را از سینه‌ی خطاها به در می‌آورند‮. ‬درشیوه‌های دیگر فــی‌الـــمـثل

‮ ‬Cognitive behaviour therapy-CBT‮‬ رابطه،‮ ‬هم سطح نیست‮. ‬آبشارگونه است.عمودی است‮. ‬یک طرف ـ تراپیست ـ از موضع برتر به سان دانای کل به تصحیح اندیشه و رفتار طرف مقابل ـ بیمار ـ می‌نشیند واین به آن معنا است که از همـــان ابتـدا ‮ ‬Empathy‮ ‬همدلی مختل است‮. ‬یالوم یاد می‌دهد که تراپیست ومراجع هر دو انسانند، با همه‌ی ضعف‌ها و قوت‌های یک انسان،‮ ‬درجایگاه‌های برابر اما وظایف مختلف‮. ‬دراینجا تراپیست از نقش‮ «‬واعظ همه چیزدان بی نقص‮» ‬خارج می‌شود چنانچه لازم بداندSelf-disclosure/‬ خودافشاگری می‌کند‮. ‬او به تلنگرهایی در ذهن واحساس مراجعان بسنده می‌کند واجازه می‌دهد که این دومینو خود راه بیفتد و درپیچ وخم‌های جلسات راهش را بیابد و خود را اصلاح کند و طریق صواب را بیابد‮. ‬این گونه است که تک تک اعضای شرکت کننده درگــروه تـراپی ـ از جمـله خود‮ ‬Supervision‮ ‬ـ قابله خود می‌شوند و به چنان پختـــگی‌یی می‌رسنــد که می‌توانند در ادامــه‌ی حیات،‮ ‬قــدرت
‮ ‬Self-evaluation‮‬خود محاسبه‌گری پیدا کنند‮. ‬همان که درعرفان اسلامی هم برآن تکیه و تأکید می‌رود‮: ‬محاسبه ومراقبه‮.‬
چهارم‮) ‬و درآخر که یالوم به ما می‌آموزد که چگونه حرفه‌مان بخشی از«بودن‮» ‬ما باشد و نه جزئی از اجزای‮ «‬داشته‮» ‬هایمان‮. ‬بدان معنا که‮ «‬اریک فروم‮» ‬در«داشتن و بودن‮» ‬و نیز در«هنر بودن‮» ‬افاده می‌کند‮. ‬تنها آنانی رضایت درونی واطمینان و آرامش ـ ازجمله درحوزه‌ی اشتغال به امر پزشکی ـ کسب می‌کنند که حرفه برایشان کسب وکار نباشد‮. ‬وسیله‌ی‮  ‬برتری‌جویی و تفوق‌طلبی نباشد‮. ‬وسیله‮‌ی خود بزرگ بینی و تفرعن نباشد‮. ‬بلکه چون عشق به مثابه‮ «‬بودن‮» ‬ایشان باشد‮. ‬اینگونه است که‮ «‬بودا‮» ‬که همه‌ی زندگانیش‮ «‬بودن‮» ‬خالص بود هیچ گاه در برابر سوال سائلی نگفت که‮:«‬می‌بخشید من امروز درحال انجام وظیفه نیستم و در مرخصی به سر می‌برم‮». ‬این امر در صورتی محقق می‌شود که خود فعالیت فارغ‮ ‬از مقام اجتماعی و منزلت جمعی و میزان کسب ثروت و قدرت فی‌النفسه برای فاعل واجد ارزش ومعنا باشد‮. ‬این گونه زیستن نه تنها آدمی را مستهلک و تلخ اندیش نمی‌کند بلکه او را سرشار از شور زندگی می‌سازد وبه عنصریevitcudorP‮/ سازنده درحوزه‌ی فردی و اجتماعی بدل می‌کند‮. ‬بدان امید که ما نیز هر روز از‮ «‬دا شتن‮» ‬اریک فرومی فاصله بگیریم و به‮ «‬بودن‮ » ‬اریک فرومی نزدیک شویم‮. ‬والسلام‮.‬



تعداد بازدید : 3237

نظرات

ولی توکلی نیا

10 سال و 3 ماه و 11 روز پیش

بسیار زیبا بود

نادیا محمدی

9 سال و 11 ماه و 10 روز پیش

چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن ! "تو قلب بیگانه را میشناسی که خود در سرزمین وجود بیگانه بوده ای.." با قدردانی و احترام....محمدی.

ثبت نظر

ارسال