شماره ۱۰۹۲

ارتباط میان قلدری و اختلال در اشتها

دکتر عبدالامیر ضیغمی - کودکان

با وجود اینکه تا پیش از این گمان می‌رفت تنها کسانی‌که در کودکی مورد قلدری (Bullying) قرار‌می‌گیرند با افزایش میزان اضطراب، افسردگی و حتی اختلال در اشتها روبه‌رو هستند. اما طبق پژوهشی جدید مشخص‌شد که نه‌تنها این حالات‌روانی در قربانیان قلدری وجود دارد، بلکه خود قلدرها نیز در معرض خطر اختلالات‌روانی می‌باشند. قلدری رفتاری است که طی آن در یک ارتباط، فرد دارای قدرت، آشکارا از بیشتربودن قدرت خود سوءاستفاده می‌کند و با پرخاشگری سعی در ارعاب طرف دیگر دارد؛ در‌این فرآیند یک فرد  به‌طور مداوم توسط فرد یا گروهی که از او قوی‌ترند مورد آزار قرار‌می‌گیرد.

محققان دانشکده‌ی پزشکی دانشگاه Duke و دانشکده‌ی پزشکی دانشگاه کارولینای شمالی طی یک بررسی که‌روی ۱۴۲۰ کودک انجام دادند، دریافتند افرادی‌که مبادرت به قلدری می‌کردند، دوبرابر بیشتر از قربانیان خود در‌معرض خطر بیماری پرخوری عصبی قراردارند که منجر به حالت تهوع در آنان می‌شود‌.

باور عمومی برای مدت مدیدی  براین بود که قلدرها افرادی خوش‌بنیه و بی‌نقص هستند. شاید آنها در بسیاری‌از موارد بتوانند با زورگویی در موقعیت‌های اجتماعی خود را از دردسر برهانند اما در نهان و بنیاد، این موضوع وارونه است. شاید آنان با اذیت‌و‌آزار کودکان دیگر احساس خوبی پیدا‌کنند و فکرکنند که قویتر هستند اما مدتی بعد و شاید به‌خاطر پشیمانی که از عمل خود احساس می‌کنند، دچار نشانه‌هایی چون پرخوری و به‌دنبال آن استفراغ شدید و تحرک بیش‌از‌حد می‌گردند.

کودکانی که محور تمرکز این پروژه‌ی تحقیقاتی هستند، از سن ۹ ‌سالگی مورد ارزیابی قرارگرفته‌اند. با وجود اینکه نمی‌توان این داده‌ها را به‌طور‌کامل به کلّ جمعیت کودکان آمریکا تعمیم‌داد اما می‌توان آن را دست مایه‌ای ارزشمند برای ارزیابی تأثیرپذیری کودکان ۹ تا ۱۶ سال دانست.

مشـارکت‌کنـندگان به ۴گروه اصلی تقسیم شدند:

• کودکانی که اصلاً در‌معرض قلدری قرار‌نگرفته بودند.

• کودکانی‌که قربانی قلدری بودند.

• کودکانی‌که گاهی قربانی و گاهی محرک رفتارهای قلدرانه بودند.

• کودکانی که فقط قلدری می‌کردند، مکرراً به اذیت‌و‌آزار فیزیکی و کلامی دیگران می‌پرداختند و مورد زورگویی قلدری قرارنگرفته بودند.

اینکه قربانیان قلدری عموماً درمعرض خطر بالای اختلالات اشتها قرار‌دارند، موضوع جدیدی نبود و کودکانی که قربانی بودند تقریباً دو‌برابر آنهایی که درگیر چنین موقعیتی نبودند، در‌معرض خطر ابتلا به بی‌اشتهایی (۱۱/۲درصد در‌مقابل ۵/۶‌درصد) و پرخوری عصبی (۲۷/۹‌درصد در مقابل ۱۷/۶‌درصد) قرار‌داشتند.

کودکانی‌که هم در نقش قلدر و هم قربانی ظاهر‌شدند در‌مقایسه با کودکان مصون از قلدری، دارای بالاترین میزان نشانه‌های بی‌اشتهایی (۲۲/۸‌درصد در‌مقابل ۵/۶‌درصد) و بالاترین میزان پرخوری در زمان کوتاه (Binge Eating) (۴/۸‌درصد در‌مقابل کمتر‌از‌ ۱ ‌درصد) بودند. این گروه همچنین با استفراغ، وزن خود را کنترل می‌کردند.

با وجود این، تأثیر رفتارهای قلدر مآبانه بر آنهایی که خود این رفتارها را بروز می‌دادند، بسیار قابل‌ملاحظه بود؛ به‌طوری‌که ۳۰/۸درصد از آنها، نشانه‌های پُرخوری عصبی را نشان‌دادند. این میزان در کودکانی که از اینگونه رفتارها به دور بودند، ۱۷/۶‌درصد گزارش‌شد. تمام این رفتارها می‌تواند تأثیرات مخرب بلندمدتی بر سلامت کودکان داشته باشند.

متاًسفانه انسان‌ها تمایل‌دارند تا ویژگی‌های شخصیتی ناپسند خود را نادیده بگیرند و به‌دنبال نقد همان ویژگی‌ها در افراد دیگر باشند. نارضایتی که یک قلدر از وضعیت جسمانی خود دارد، ممکن‌است منجر به تشدید اذیت و آزار کودکان دیگر توسط او شود.در نتیجه باید هوشیاری خود را درخصوص اختلالات اشتهای تمام کودکانی‌که در فرآیند قلدری دخیل هستند، چه قلدر باشند و چه قربانی و چه هردو، بالا ببریم.

گرچه بسیاری‌از کودکان برای تمام عمر از این تجربیات رنج‌ می‌برند، بسیاری دیگر توانسته‌اند با این تجربه‌های تلخ کنار بیایند و در غلبه بر آنها موفق باشند‌.

حال محققان برآنند که روشن نمایند چگونه برخی افراد با‌وجود تجربه‌ی وقایع تلخ، می‌توانند بر‌خلاف دیگران بر آنها فائق آیند و نتایج متفاوتی را رقم زنند.

باید بدانیم که چگونه افرادی کـه مـورد اذیـت و آزار نـاشی‌از قلدری قرار‌گرفته‌اند می‌توانند انعطاف‌پذیر باشند.

این موضوع به ما کمک می‌کند تا کودکانی‌که بیشتر نیاز به توجه دارند را شناسایی و بتوانیم ویژگی‌های شخصیتی مثبت را در آنها تقویت نماییم.


تعداد بازدید : 979

ثبت نظر

ارسال