شماره ۱۲۲۷

به مناسبت سالـروز درگذشت پروفسور یحیی‌عدل

پزشکی امروز

به مناسبت سالـروز درگذشت پروفسور یحیی‌عدل

پروفسور یحیی‌عدل اسطوره جراحی ایران، در تاریخ ۱۴بهمن۱۳۸۱ در سن ۹۵سالگی درگذشت. به‌همین مناسبت فرازی از سخنان ایشان که مکرر به شاگردانش گوشزد می‌نمود را در اینجا نقل می‌کنم:

چهارشنبه 10 بهمن 1397 ساعت 10:30
دکتر عبدالحمید‌حسابی - جراح

مهمترین سرمایه پزشک:

پروفسور عدل همواره در ارتباط مالی میان پزشک و بیمار متذکر می‌شد که قداست این حرفه آنقدر بالاست که مسائل مالی نباید به این قداست لطمه وارد‌کند و خود همواره این نکته را رعایت می‌نمود. در مطب نسبت به حق ویزیت گرفتن از بیماران و در بیمارستان نسبت‌به حق‌العمل‌جراحی، سختگیری‌ ننموده و حتی زمانی بود که ویزیت ایشان و حق‌العمل‌های جراحی‌ او از بسیاری از همکاران و حتی شاگردانش کمتر بود. روزی در جمعی دوستانه از همکاران و شاگردانش یکی به او ایراد گرفت که چرا مقدار ویزیت‌ها و حق‌العمل جراحی‌های شما پایین است و حتی در مشاوره همکاران نیز کمتر اتفاق می‌افتد که از آنها پولی قبول کنید.

پروفسور درحالی که لبخند همیشگی بر چهره‌اش نقش بست، مکثی نمود و گفت: من سرمایه‌ای دارم که آن را به هیچ قیمتی حاضر نیستم از دست بدهم و آن رضایت و خشنودی بیماران است که سال‌ها در ضمیر آنها باقی می‌ماند.

ما شاگردان این مکتب سعی نموده‌ایم تا همواره به راه استاد برویم و به او اقتدا کنیم. حاصل آن را نیز دیده‌ایم. برای مثال خدمت خواننده گرامی یک نمونه را ذکرمی‌کنم:

در بلوار میرداماد پیاده به‌طرف ساختمان جامعه جراحان می‌رفتم. آقای میانسالی که از روبرو می‌آمد کنار من مکثی نموده و سلام گفت، جوابش را دادم و بلافاصله خودش را معرفی‌نمود: من دکتر متخصص بیهوشی و از شاگردان گذشته شما هستم. از دور که شما را دیدم، مردد بودم که شما را شناخته‌ام یا خیر؟ ولی حالا که نزدیک شدم، با وجود گذشت سالیان دراز شما را شناختم. می‌دانم که شما یادتان نمی‌آید. شما دختر ۳ساله مرا عمل نمودید. آن دختر اکنون ۳۵ساله است و ما هرگز محبت شما را فراموش نکرده‌ایم و در قلب خانواده ما جا دارید. این اتفاق نادری نیست و نظیر آن برای تمامی پزشکان مکرر در مکرر اتفاق افتاده است.

من این خاطره را نقل‌نمودم تا تایید حرف استاد باشد که سرمایه واقعی پزشکان، همین محبت و لطفی است که در مسیر بیماران و وابستگان آنها نهادینه شده‌است.

رسم محبت کاشتی، نقش زخود انگاشتی
با شعله و گرمی خود، آتش به جان افراختی
با سینه بی‌کینه‌ات، با قلب چون آیینه‌ات
هر کس زهرقوم و نژاد، از خویشتن پنداشتی
با همت والای خود، با عشق و عدل و کار خود
رسم و ره هر کیــنه را با خـــوش‌دلی بـرداشتی
«خوش پرچمی افراشتی، خوش پرچمی افراشتی»

 

تعداد بازدید : 2059

ثبت نظر

ارسال