ولی باید درنظر داشت تشخیص نهایی متکی به فرآیند بررسی علائم بالینی، پاراکلینیک و شم پزشکی و علمی هر پزشک است و مهمتر از آن دقت در علائم بالینی و شکایت و بهاصطلاح گوشکردن به درددل بیمار است که متأسفانه در اثر سلطه و توسعهی تکنولوژی و توسل بیشازحد به آن کمرنگ شدهاست و جالب اینکه گاهی مشاهده میکنیم، پاراکلینیک جا عوضکرده و درجایگاه کلینیک قرارگرفته است. پزشک دراثر سالیان دراز طبابت و تجربه به نتایجی میرسد که با معیارهای معمولی قابل اندازهگیری نمیباشد. به عقیدهی آنها که در پزشکی تجارب زیاد آموختهاند توجه به علائم بالینی و به اصطلاح (ابسرواسیون) و تطبیق پاراکلینیک با آن میتواند راهگشا باشد. اینکه گفتم شم پزشکی سخنی به گزاف نگفتهام.
در دعاوی، وقتی طرفین دعوا همهی دلایل و براهین خود را گفتند، ممکناست قاضی به علم خود متکی بوده و دلایل طرفین و حتی اظهارات شهود را برای تصمیمگیری کافی نداند و رأی نهایی را منوط به علم خود بداند.
در پزشکی نیز در بسیاری از موارد اتکای صرف به پاراکلینیک و حواشی آن ممکناست تشخیص را به بیراهه بکشاند و آزمایشهای متعدد و گرانقیمت و غیرضروری را به بیمار تحمیل کند.
نکتهی مهم اینکه در کارشناسیها فقط اتکا به پاراکلینیک در همهی موارد نمیتواند پزشک را از مسوولیت تبرئه کند.
بارها شاهد بودهام که بیماری با درد شکم مراجعه کرده و چون آزمایشهایخون لکوسیتوز نشاندادهاست تشخیص آپاندیسیت حاد داده شده و حتی مقدمات عملجراحی فراهم شدهاست. چهبسا همین بیمار چنانچه تحتنظر گرفته شود، با معاینهی دقیقتر تشخیص رد شده و فردای روز مراجعه نیز آزمایش خون طبیعی شدهاست.
توجه به علایم بالینی، نحوه و محل شروع درد، طرز نشستن یا راهرفتن و سابقهی بیمار میتواند خیلی از اسرار را فاشکند و در مورد آپاندیسیت حاد، در خیلی از موارد نیازی به سونوگرافی، سیتیاسکن و تصویرنگاریهای پیشرفته نمیباشد، همانطورکه قبلاز ابداع این وسایل، تشخیص بیماری امکانپذیر بود.
آیا وقتی علایم بالینی وجود داشت، اتکاء به سونوگرافی و سیتیاسکن که منفی است میتواند از پزشک رفع مسوولیت کند؟ چه بسا اتکاء به تصویرنگاریهای بیمورد سبب تأخیر در درمان و منجر به شکایت میشود.
بیماری با درد شدید پهلوی چپ مراجعه کرده که ظاهراً درد شدید مشابه درد کولیکی بوده است. تشخیص موکول به انجام تصویرنگاری و آزمایشها شده بود، فقط با معاینهی دقیق و معاینهی محل درد «که فراموش شده بود» جوشهای کوچک وجود داشت با تشخیص ZONA همهی تشخیصها به هم خورد، چند دقیقه صرف وقت باعث شد از اتلاف وقت بیشتر، از انجام اقدامات پاراکلینیکی بدون اندیکاسیون جلوگیری شود، نکتهی آموزنده اینکه هر درد شدید در اندامها که بهطور منطقهای بروز میکند باید ما را بهفکر ZONA بیاندازد.
همکاران مثالهای زیاد دارند و بـــازگــوکردن آنها میتــواند آموزنده باشد.
پیشنهاد میکنم همکاران به خصوص آنها که سالها طبابت کرده و تجربه آموختهاند، مشاهدات و تجارب خود را بازگو کنند که چگونه اتکا به پاراکلینیک آنها را از تشخیص دور کرده است و چطور معاینهی دقیق آنها را به تشخیص رسانده است.
آقای دکتر بهادری استاد پاتولوژی اظهار میدارد: یکیاز عیوب و ایرادات ما ننوشتن است و فرق ما با خارجیها این است که آنها هرچه را میبینند، مینویسند و بهعنوان نوشتهای که قبلاً سابقه نداشته است منتشر میکنند، در حالی که ما خیلی از نظایر آنها را داشتهایم و منتشر نکردهایم.
آقای دکتر حسابی استاد جراحی تأکید دارد که یکی از کارهای پزشکان باید نوشتن باشد. پزشکی که بیش از 30 الی 40سال طبابت کرده و تجربه اندوخته یک گنج و منبع ارزنده است و حیف است آن را بازگو نکند و نوشته نشود همیشه نباید فقط به نوشتههای دیگران که فرنگی هستند اتکا شود.
مثالها زیاد است:
برای نمونه چند مورد را ذکر میکنم که تا به اصطلاح فتحبابی باشد:
بیماری بعد از عمل جراحی تب میکرد، انواع و اقسام آنتیبیوتیک تجویز، اقدامات پاراکلینیکی انجام شد و نتیجه نداشت و تب قطع نشد.
یک نگاه به ناحیهی باسن کافی بود تشخیص آبسه در محل تزریق داده شود، شکافتن آبسه همان و قطعشدن تب همان.
بیماری با احتباس ادرار مراجعه و تشخیص هیپرتروفی پروستات داده شده بود با معاینه و توجه به ناحیهی آنال معلوم شد دچار آبسهی پریآنال است شکافتن آبسه احتباس را برطرف کرد.
در بیمارستان سینا یکیاز رزیدنتها درمورد بیماری که اتساع شدید شکم داشت و با تشخیص انسداد تصمیم به عملجراحی داشت مرا جهت تأیید دعوتکرد، ظاهراً در لمس توموری در شکم حس میشد که از ناحیهی پوبیس تا بالای ناف ادامه داشت. بیمار اجابت مزاج و دفع گاز نداشت، ظاهراً هم ادرار میکرد وقتی گفتم با وجود ادرارکردن او را سونداژ کنید رزیدنت با تعجب گفت بیمار ادرار میکند دیگر چه لزومی به سونداژ دارد؟ گفتم سونداژ کنید بعداً میفهمید چه فایدهای دارد با سونداژ چند لیتر ادرار خارج شد و بعد ا ز آن دیگر اثری از اتساع شکم (انسداد) در کار نبود.
از خاطرات پرفسور عدل:
بیماری با تشخیص تومور رکتوم قرار بود عمل جراحی شود، معاینهی دقیق با توشه رکتال معلوم شد مدفوع گیرکردهی سفت (Impact) نمای تومور پیدا کرده است با تخلیهی مدفوع که بهسختی انجامشد تشخیص عوضشد.
کم نیستند بیمارانی که با اتکاء به MRI ستونفقرات تشخیص دیسک داده شده و بدون توجه به علایم بالینی و ناراحتی بیمار که چه شکایتی دارد مورد عملجراحی قرارگرفتهاند و نهتنها بهبود نیافتهاند، عوارض دیگری را بهبار آورده و منجر به شکایت بیماران شدهاست و بعداً معلوم شده ناراحتی اصلی مربوط به دیسک نبوده و مثلاً مربوط به نوروپاتی بهعلل دیگر بودهاست که قبلاز عمل به آن توجه نشدهاست.
البته این مثالها بهنظر ساده میآیند و ممکناست فکر کنید مربوط به عهد«دقیانوس» و عصر بیخبری است ولی حقیقت دارد و بـا تمام آگــاهیها ممکـناست تکرار شـود.
گاهی شاهد هستیم که آزمایشهای پاراکلینیک (اعم از بیولوژی یا تصویربرداری) بیمار با یک بیمار دیگر اشتباه شدهاست و پزشک درصدد بوده آزمایشها و عکسها را درمان کند، نه خود بیمار را ! و خود پیداست که عوارض بعدی چه خواهد بود! ناظر بودهام که رادیوگرافی بیماری که صدمه دیده بود با بیماری که گلوله در رانش اصابت کرده بود اشتباه شده بود و درصورتیکه دقت نمیشد عملجراحی در پای بدون گلوله انجام میشد!
سخن آخر اینکه درعینحالی که لازم است به پاراکلینیک اهمیت بدهیم ولی اتکاء آن نباید ما را از معاینه و پرسوجو و گفتگوی با بیمار که بهنظر اینجانب کلید حل بسیاری از مشکلات است، بازدارد و همانطور که قبلاً ذکر شد تأیید و عدمتأیید پاراکلینیک در همهی موارد رافع مسوولیت نیست و در کارشناسیها، اتکای صرف به آن حتی در موارد بدخیمیها که بررسی کافی انجام نشده است نمیتواند حکم قطعی را بدهد، تفسیر علایم پاراکلینیک و تطبیق با علایم بیمار و تصمیمگیری نهایی بهعهدهی پزشک درمانکننده است، چهبسا تکرار یک آزمایش و تصویر، تشخیص بیماری را تغییر داده و جان بیمار را نجات و پزشک را از گرفتاری رهانیده است.
ثبت نظر